گرچه ز دل نمی روی شبی ز تو گسسته ام
گرچه زِ دل نمی روی شبی ز تو گسسته ام
این در نیمه باز دل بسته و مرغ رسته ام
دل به دلت نمیدهم تازه مکن غنچه ی لب
از لب جویت گذران از آتش تو خسته ام
آتش جان سوزِ شب و کوره ی پرسوزِ تبم
با تبِ تو بسازم و تمام کوچه بسته ام
ناله ی پر صدای من شنیدی و سر نزدی
شاخه به شاخه ی تنم تودیده ای شکسته ام
توبه به توبه پشت هم بر در میخانه ی تو
به قطره ای ز جام تو زِ توبه ام.گذشته ام
می بخورم یا نخورم می زده ی شبت منم
توبه کنم یا نکنم تو میوه ای و هسته ام
این در نیمه باز دل بسته و مرغ رسته ام
دل به دلت نمیدهم تازه مکن غنچه ی لب
از لب جویت گذران از آتش تو خسته ام
آتش جان سوزِ شب و کوره ی پرسوزِ تبم
با تبِ تو بسازم و تمام کوچه بسته ام
ناله ی پر صدای من شنیدی و سر نزدی
شاخه به شاخه ی تنم تودیده ای شکسته ام
توبه به توبه پشت هم بر در میخانه ی تو
به قطره ای ز جام تو زِ توبه ام.گذشته ام
می بخورم یا نخورم می زده ی شبت منم
توبه کنم یا نکنم تو میوه ای و هسته ام
- ۴.۹k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط