پارت

#پارت277

کلید انداخت و در را باز کرد.
یاالله ای گفت!
روزبه که جلوی تلویزیون نشسته بود گفت:

_بیا تو کسی نیس!

فرشید داخل آمد و کفش هایش را در آورد!
_خواهرت اینا کو؟

روزبه نگاهی ب صورت قرمز شده ی فرشید انداخت :

_کار داشتن رفتن!
تو خوبی؟ چرا سرخ شدی؟

فرشید به طرف آشپزخانه راه افتاد!

_باپله اومدم بالا!

روزبه خندید :
_آسانسور رو ازت گرفتن؟

لیوان آب را سر کشید و از آشپزخانه بیرون زد .

_اه بی خیال دیگ روزبه!

وارد اتاقش شد و در را محکم بست!

روزبه شانه ای بالا انداخت :
_خول شده رسما!

بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون آمد وکنار روزبه نشست!

_حوصلت سر نمیره اینجا؟

روزبه آهی کشید :
_چرا میره ولی کاری نمیشه کرد ک!

....
دیدگاه ها (۱)

#پارت278روی تختش دراز کشیده و به سقف اتاقش خیره بود!ذهنش را ...

#پارت279_خب بیا بریم بیرون حوصلت بیاد سرجاش!فرشید کلافه گفت:...

#پارت276تا خواست وارد آسانسور شود ،بازویش را کشید و نگهش داش...

#پارت275 جلوی درب آسانسور منتظر بود .سرش را پایین انداخته و ...

زخم کهنه پارت ۱۴ و همه چیز رو برادر باهوشش راست و ریس کرد حا...

( عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۸تهیونگ خم شد و لب آب پر از قرمز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط