"لجبازی"
"لجبازی"
part:23
ا.ت:بیا اینم تخم مرغ هات
م.ت:بده اش به من
ا.ت:باشه
م.ت:همین چند دقیقه پیش پسر خالت زنگ زده..
ا.ت:چی گفت اون چوب شور؟
م.ت:عهههه درست حرف بزن گفت حال خالت بده مریضیش اود کرده برم ازش مراقبت کنم
ا.ت:مگه خودش نمیتونه مراقبت کنه
م.ت:میدونی که شوهر خالت همین چند سال پیش فوت کرده تهیونگ هم که دست تنهاست برم کمکش
ا.ت:باشه
م.ت:رستوران هم برای مدتی میبندم
ا.ت:اوکی کی میری
م.ت:فردا میرم بوسان
ا.ت:باشه
ویو فردا صبح
بیدار شدم دیدم مامانم نیست
پس حتما رفته
لباس فرم ام رو پوشیدم و رفتم بیرون
چقدر هوا خوبه
رفتم از هایپری سر کوچه یه بیسکویت گرفتم و خوردم
دقت کردم دیدم دیرم شده
ولش کن مهم نیست تو این دو ماه مدرسه کلا یکبار دیرم شده
رسیدم مدرسه
دیدم جیمین داره با چند تا از معلم های دیگه داره تو راهرو حرف میزنه
مثل مورچه پاورچین راه میرفتم تا نفهمه ولی....
جیمین:خانوم کیم!
آروم سرم رو بردم سمتش و با لبخند ضایع ای گفتم:
ا.ت:بله آقای پارک(لبخند ضایع)
جیمین:ساعت ۸ صبحه چرا اینقدر دیر
ا.ت:متاسفم دیگه جبران نمیشه
با اون معلم ها خداحافظی کرد و اومد سمت من
جیمین:که تخم مرغ میدزدی
ا.ت:من فقط تلافی اتفاقی که صبحش کرده بودی رو در اوردم
جیمین:ای بگم چی بشی برو تو کلاس
رفتم رو صندلی ایم نشستم
یکم بعدش جیمین اومد
جیمین:سلام بچه ها
بچه ها:سلام استاد
جیمین:خب بشینید میخوام بهتون یه خبر خوب بگم
همه نشستن سر جاشون
جیمین:خب فردا قراره بریم اردو
همه بچه ها شروع کردن به خوشحالی
البته منم خوشحال بودم
جیمین:قراره بریم به جنگل و چند دو روز بمونیم الان رضایت نامه ها رو بهتون میدم بدید به والدین تون که امضا کنن
زارت من که مامانم نیست بابام ام که اصلا معلوم نیست کجاست
پایان زنگ کلاس ریاضی
ا.ت:آقای پارک کار تون دارم
جیمین:بیا دفتر
ا.ت:اوکی
رفتم دفترش
ادامه دارد...
خب به مناسبت سالگرد ۸ سالگی بلک پینک شرط نمیزارم ولی خوب حمایت کنید
#بی_تی_اس #نامجون #کیدراما #کیپاپ #بلک_پینک #جیمین #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #تهیونگ #جونگکوک
part:23
ا.ت:بیا اینم تخم مرغ هات
م.ت:بده اش به من
ا.ت:باشه
م.ت:همین چند دقیقه پیش پسر خالت زنگ زده..
ا.ت:چی گفت اون چوب شور؟
م.ت:عهههه درست حرف بزن گفت حال خالت بده مریضیش اود کرده برم ازش مراقبت کنم
ا.ت:مگه خودش نمیتونه مراقبت کنه
م.ت:میدونی که شوهر خالت همین چند سال پیش فوت کرده تهیونگ هم که دست تنهاست برم کمکش
ا.ت:باشه
م.ت:رستوران هم برای مدتی میبندم
ا.ت:اوکی کی میری
م.ت:فردا میرم بوسان
ا.ت:باشه
ویو فردا صبح
بیدار شدم دیدم مامانم نیست
پس حتما رفته
لباس فرم ام رو پوشیدم و رفتم بیرون
چقدر هوا خوبه
رفتم از هایپری سر کوچه یه بیسکویت گرفتم و خوردم
دقت کردم دیدم دیرم شده
ولش کن مهم نیست تو این دو ماه مدرسه کلا یکبار دیرم شده
رسیدم مدرسه
دیدم جیمین داره با چند تا از معلم های دیگه داره تو راهرو حرف میزنه
مثل مورچه پاورچین راه میرفتم تا نفهمه ولی....
جیمین:خانوم کیم!
آروم سرم رو بردم سمتش و با لبخند ضایع ای گفتم:
ا.ت:بله آقای پارک(لبخند ضایع)
جیمین:ساعت ۸ صبحه چرا اینقدر دیر
ا.ت:متاسفم دیگه جبران نمیشه
با اون معلم ها خداحافظی کرد و اومد سمت من
جیمین:که تخم مرغ میدزدی
ا.ت:من فقط تلافی اتفاقی که صبحش کرده بودی رو در اوردم
جیمین:ای بگم چی بشی برو تو کلاس
رفتم رو صندلی ایم نشستم
یکم بعدش جیمین اومد
جیمین:سلام بچه ها
بچه ها:سلام استاد
جیمین:خب بشینید میخوام بهتون یه خبر خوب بگم
همه نشستن سر جاشون
جیمین:خب فردا قراره بریم اردو
همه بچه ها شروع کردن به خوشحالی
البته منم خوشحال بودم
جیمین:قراره بریم به جنگل و چند دو روز بمونیم الان رضایت نامه ها رو بهتون میدم بدید به والدین تون که امضا کنن
زارت من که مامانم نیست بابام ام که اصلا معلوم نیست کجاست
پایان زنگ کلاس ریاضی
ا.ت:آقای پارک کار تون دارم
جیمین:بیا دفتر
ا.ت:اوکی
رفتم دفترش
ادامه دارد...
خب به مناسبت سالگرد ۸ سالگی بلک پینک شرط نمیزارم ولی خوب حمایت کنید
#بی_تی_اس #نامجون #کیدراما #کیپاپ #بلک_پینک #جیمین #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #تهیونگ #جونگکوک
۹.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.