تو سرم رو به دوران می اندازی و تموم دنیارو روی شونه هام م
تو سرم رو به دوران میاندازی و تموم دنیارو روی شونههام میریزی. تو من رو نگه میداری و تموم غمهای دنیارو از چشمهام به درونم میریزی. اما هنوز هم وقتی از دور نگاهت میکنم، همه چیزِ درونم وجودت رو ستایش میکنه.
.
.
ولكننی لما وجدتک راحلاً
بكيت دماً حتى بللت به الـثرى
هنگامی که تو را درحال رفتن دیدم
خون گریستم، تا آنجا که زمین تر شد.
[منسوب به قیس بن ملوح، یا همون مجنون]
بهمنِ چهارصد و دو
دو و سی هفت بامداد
.
.
ولكننی لما وجدتک راحلاً
بكيت دماً حتى بللت به الـثرى
هنگامی که تو را درحال رفتن دیدم
خون گریستم، تا آنجا که زمین تر شد.
[منسوب به قیس بن ملوح، یا همون مجنون]
بهمنِ چهارصد و دو
دو و سی هفت بامداد
۱.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.