part 1 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 1 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 1
(ویو هیرا)
آلار گوشیم به صدا در اومد و از جام پریدم
با چشهای بسته اینور اونور نگاه میکردم که یادم اومد امروز اولین روز سومین سال دانشگاست با هی بلندی پریدم تو حموم و به دوش ۵ مینی گرفتم رفتم پشت میز آرایشیم موهامو بالا بستم و نوکشو فر کردمو چتریامو ریختم جولو چشام، یونی فرممو پشیدم و از عطر شیرینم زدمو و رفتم آشپز خونه کمی غذا خوردم که چشم به ساعت افتاد جرررر ساعت ۷:۳٠ شدددد سریع کیفمو برداشتم و رفتم بیرون، تا خود دانشگاه میدوییدم تا که رسیدم به ساعت نگاه کردم که ۸ بود رفتم تو و به طرف دختر مدیر حرکت کردم وارد شدم و گفتم ببخشید بابت تأخیرم گفت اسمت چیه
+هیرا،...... پارک هیرا
زد تو مانیتورش و گفت: خانم هیرا ۲۱ ساله درسته؟
+ب... بله، یه کارت داد بهم و گفت بریم کلاس از دفتر اومدم بیرون و به کارت نگاه کردم امضای مدیر بود با تاریخو شماره کلاس، شماره کلاسم طبق سوم بود ، از پله ها رفتم بالا و دونبال کلاسم بودم که بلاخره پیداش کردم، در زدم و وارد شدم که همه کله ها برگشت طرف من استاد یه خانم قد بلند بود گفت بیا تو رفتم پای میزش و کارتو دادم که گفت برو بشین خواستم برم ولی تمام میزا پر بود به سمت او خانمه گفتم: من کجا بشینم؟
استاد: برو کنار هوسوک بشین
به طرفی که اشاره کرد نگاه کردم، یه پسر جدی بود که گفت.......
part 1
(ویو هیرا)
آلار گوشیم به صدا در اومد و از جام پریدم
با چشهای بسته اینور اونور نگاه میکردم که یادم اومد امروز اولین روز سومین سال دانشگاست با هی بلندی پریدم تو حموم و به دوش ۵ مینی گرفتم رفتم پشت میز آرایشیم موهامو بالا بستم و نوکشو فر کردمو چتریامو ریختم جولو چشام، یونی فرممو پشیدم و از عطر شیرینم زدمو و رفتم آشپز خونه کمی غذا خوردم که چشم به ساعت افتاد جرررر ساعت ۷:۳٠ شدددد سریع کیفمو برداشتم و رفتم بیرون، تا خود دانشگاه میدوییدم تا که رسیدم به ساعت نگاه کردم که ۸ بود رفتم تو و به طرف دختر مدیر حرکت کردم وارد شدم و گفتم ببخشید بابت تأخیرم گفت اسمت چیه
+هیرا،...... پارک هیرا
زد تو مانیتورش و گفت: خانم هیرا ۲۱ ساله درسته؟
+ب... بله، یه کارت داد بهم و گفت بریم کلاس از دفتر اومدم بیرون و به کارت نگاه کردم امضای مدیر بود با تاریخو شماره کلاس، شماره کلاسم طبق سوم بود ، از پله ها رفتم بالا و دونبال کلاسم بودم که بلاخره پیداش کردم، در زدم و وارد شدم که همه کله ها برگشت طرف من استاد یه خانم قد بلند بود گفت بیا تو رفتم پای میزش و کارتو دادم که گفت برو بشین خواستم برم ولی تمام میزا پر بود به سمت او خانمه گفتم: من کجا بشینم؟
استاد: برو کنار هوسوک بشین
به طرفی که اشاره کرد نگاه کردم، یه پسر جدی بود که گفت.......
۱۱.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.