ادامه کتاب

📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》

#قسمت_صدوسیُ_نه

از پیش احمد که آمدیم، فرصتی شد که با حاج‌حمید، فاطمه و خانواده تماس بگیرم. با حاج‌حمید درد دل کردم. صدای آرامش از پشت خط، چهره‌اش را در نظرم مجسم می‌کرد. دریایی از مهر توی دلم موج می‌زد اما نخواستم که با بیانش، دلتنگی‌ام را نشان بدهم. بعد از حاج‌حمید نوبت خانواده رسید.
مادر فاطمه نگران بود. گفتم این‌جا بیمه حضرت زینبیم؛ دعا کنید در جنگ با تروریست‌ها پیروز شویم تا شما را بیاورم سوریه و با آرامش و امنیت زیارت کنید... روحیه می‌دهم بهشان! قاعدتا باید برعکس باشد! من اما می‌کوشم که بهشان دلداری بدهم!
بعد از زن‌عمو، زنگ می‌زنم به خانه خواهرم. زیاد صحبت نکردیم. احوال‌پرسی کردیم و خداحافظی. آقاهادی، شوهرخواهرم می‌پرسید کِی برمی‌گردی؟ نمی‌دانستم. گفتم ان‌شاءالله می‌آیم. به بابا که زنگ زدم، تا صدایم را شنید، گفت تو که قرار بود این روزها سمنان باشی... دوباره برایش می‌گویم که اوضاع منطقه بحرانی است و لازم است یک هفته‌ای بیش‌تر بمانم. بابا ابراز دلتنگی می‌کند:
-عباس! دلم برات تنگ شده... برگردی بوسه‌بارونت می‌کنم...
دلم برای بوسه‌هایش تنگ شده اما چیزی نمی‌گویم... ادامه می‌دهد:
-آسیبی ندیدی؟ راستش رو بگو! دست و پاهات، همراهت هستن؟
-خدا یه عقلی به من بده بابا؛ دست و پا نداشتم هم نداشتم!
-چشم‌انتظارم...
بگو و بخندم با بابا که تمام شد، گوشی را می‌دهد دست مامان. احوال‌پرسی می‌کنیم. صدای مهربانش، دلم را آرام می‌کند.
-عباس! چقدر صدات نورانی شده!
-مامان! چهره نورانی شنیده بودیم اما صدای نورانی نه!
چند لحظه‌ای سکوت می‌کنیم.
-مامان! یادت هست قبلا به من گفته بودی که اگر شهید شدی، باید روز قیامت دستم رو بگیری؟
-حالا ما یه چیزی گفتیم! همه فامیل منتظرن که برگردی... دعا می‌کنن برای اومدنت.
- زیاد دعا نکنید، شاید دعاتون برعکس مستجاب بشه!
بیش از این جدیِ آمیخته با شوخی، نمی‌توانستم از احساسی که در درونم جریان داشت، با مادر حرف بزنم. نگران بودم که مبادا نگرانش کنم.

...


۱۳۹
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
دیدگاه ها (۰)

📗 ادامه کتابِ《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوچهلاز حرف...

📹 عظمت حضرت زینب (س) به چیه؟#استاد_پناهیان 🏴 سالروز شهادت #ح...

🔰اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است#به_وقت_دلتنگی#سردار_دلها ...

ورود رهبر اونا vs ورود #رهبر ما🇮🇷😎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_201+هان؟ _میگم..+هیچی ال...

قلب یخیپارت ۹ببخشید که دیر گذاشتم برای جبران فردا پنج پارت پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط