part

part:⁵²
_____________________________
*: ببخشید
جونگکوک: خیلی خب برین از زیر سنگم شده پیداش کنید
*و...: چشم

یونا " تو بغل هارین بودم داشتم زار زار گریه می کردم باورم نمیشد تهیونگ این کارو باهام کرده از تو بغلش اومدم بیرون و اشکامو پاک کردم

هارین: باید ازش طلاق بگیری
یونا: چی؟ طلاق؟ نه من نمیتونم این کارو بکنم
هارین: دختر دیوونه شدی میخوای با مردی که بهت خیانت کرده هنوز زندکی کنی؟
یوما: نه ولی دوسش دارم
هارین: ولی او دیگه تورو دوست نداره
*: هی دختر تو باید یا ما بیای
یونا: چی شما اینجا چیکار میکنین
*: به تو چه یه کاذب نکن بزور ببریم
یونا: باشه خب میام ... هارین مواظب خودت باش اینا همونایین که گفتم بزور منو نگه داشتن (در گوشش گفت)
هارین: خب بزار الان زنگ میزنم پلیس
یونا: نه نه دیوونه ای اگه زنگ بزنی پای خودتم گیره
هارین: باشه


یونا با بادیگارد های جونگکوک رفت و سوار یه ون مشکی شدن و رفتن سمت همون خونه هه و بعد چندمین رسیدن پیاده شدن و یونا رفت تو اتاق جونگکوک


جونگکوک: کجا بوذی؟ (داد بم)
یونا: یه توچه
جونگکوک: چی گفتی

جونگکوک پاشد رفت سمت یونا گردن یونا رو گرفت چسبوندش به دیوار نزدیک لباش شد و اروم زمزمه کرد:

جونگکوک: تو مال متی اینو تو گوشت فرو کن پس تا وقتیکه مال مین حق نداری بدون اجازه من حتا آب بخوری

جونگکوک محکم لباشو کوبند به لبای یونا و شروع کرد به بوسیدن ولی یونا همراهی نمی کرد و سعی می کرد جونگکوک از خودش دور کنه ... بعد چندمین جونگکوک ازش جدا شد


جونگکوک: نحوه مقاوتت خیلی جذابه
یونا:‌ولم کن
جونگکوک: باشه ولت میکنم فقط بگو من مال توام
یونا: عمرا

ادامه دارد....💔

حمایتا کم شده ها🖤
دیدگاه ها (۲۷)

part:⁵³_________________________________جونگکوک با حرص خوردم...

part:⁵⁴__________________________________جونگکوک: اینارو بپو...

part:⁵¹_______________________________یونا" دنبال یه راه راه...

part:⁵⁰_____________________________________تهیونگ: بیا تو ج...

part:13^_______________________________جونگکوک: من که لخ.ت ت...

عشق بی پایان من

تیزر فیک زخـم عشق🌷︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌︵᷼⏜...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط