مافیای عاشق من 🖤🌱
مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 23
+اینم زدم تا یادت بمونه ک دیگ فک نکنی دوست ندارم.
لاریسا ویو:
من همینطور گریه میکردم من میخواستم کمکش کنم اما اون با من سرد شده و تازه زد تو صورتم. گریم شدت گرفت اون رفت پیش جیمین اینا و من هم رفتم برای خودم قدم بزنم.
جنی ویو:
داشتم با جیمین حرف میزدم و از دور لاریسا و جونگ کوک نگاه میکردم و میگفتم امیدوارم عشقشون پایدار باشه ک یهو جونگ کوک زد تو صورت لاریسا و لاریسا گریه کرد. لاریسا رفت اونوری و جونگ کوک اومد سمت ما.
٪(یدونه زد تو گوش جونگ کوک) تو غلط میکنی دست رو زن بلند میکنی اون میخواست بهت کمک کنه سادیسمی روانی.
+تو چرا تو زندگی من دخالت میکنی.
٪جیمین حواست به بچه باشه من میرم پیش لاریسا.
×باش.
رفتم پیش لاریسا و از پشت دستمو انداختم دور گردنش.
٪اونی حالت خوبه؟
دیدم سرش پایین بود.
٪اونی گفتم حالت خوبه؟
سرشو اورد بالا و گفت
_چطور با این وضع خوب باشم ها؟! چطور وقتی کسی که میمیری واسش اینجوری باهات سرد بشه و دوتا سیلی بزنه در گوشت؟ اره من خیلی خوبم.(داد و گریه ی شدید.)
٪او.. اون
_ن گوش کن چطور خوب باشم وقتی منی که اصلا گریه نمیکردم برای کسی که دوسش دارم اینجوری اشک بریزم؟
٪اونی من متاسفم ولی چرا تا به حال ب من نگفتی.؟
_تو بچه داری بهت استرس میدادم الان هم یه چیزی میکم به کسی نگو حتی به جیمین.
٪باش.
_ببین خودت میدونی مادر پدر جونگ کوک طرف منن و هوام رو دارن و ادم های خیلی خوبی هم هستن خب؟
٪اره خب.
_دارم میرم امریکا تنهایی پیششون. لطفا به کسی نگو بیلیت هام هم گرفتم.
٪چ... چی اونی؟ چی میگی؟ پس من چی بیمعرفت نلا چی؟ اون بدون تو دووم نمیاره.
_چرا من نباشم بهتره. فعلا.
٪وایسا وایسا لطفا(گریه)
راوی:
لاریسا سوار موتور شد و رفت فرودگاه.
٪به جیمین بگم؟ نه ولش کن اما اخه. به کوک چی به کوک بگم؟... نه ولش کن لاریسا گف به کسی نگم.(داش با خودش حرف میزد.)
جیمین اومد.
×عشقم حالت خوبه؟ چی شد؟ لاریسا کو؟
٪لاریسا رفت مغازه بیاد.
×مغازه ی چی؟
٪نمیدونم نگفت.(با بغض)
×حالت خوبه؟ انگار گریه کردی.
٪من خوبم. بچه کو؟ فقط...
×بچه اینجاست (به پشتش اشاره کرد.) فقط چی؟
٪جونگ کوک کجاست؟
×اونجاس.(کنار دریا رو نشون داد)
٪خودشو غرق نکنه برو اون سادیسمیه.
×نه نمیکنه بگو فقط چی.
٪برو بعدا بهت میگم
پارت 23
+اینم زدم تا یادت بمونه ک دیگ فک نکنی دوست ندارم.
لاریسا ویو:
من همینطور گریه میکردم من میخواستم کمکش کنم اما اون با من سرد شده و تازه زد تو صورتم. گریم شدت گرفت اون رفت پیش جیمین اینا و من هم رفتم برای خودم قدم بزنم.
جنی ویو:
داشتم با جیمین حرف میزدم و از دور لاریسا و جونگ کوک نگاه میکردم و میگفتم امیدوارم عشقشون پایدار باشه ک یهو جونگ کوک زد تو صورت لاریسا و لاریسا گریه کرد. لاریسا رفت اونوری و جونگ کوک اومد سمت ما.
٪(یدونه زد تو گوش جونگ کوک) تو غلط میکنی دست رو زن بلند میکنی اون میخواست بهت کمک کنه سادیسمی روانی.
+تو چرا تو زندگی من دخالت میکنی.
٪جیمین حواست به بچه باشه من میرم پیش لاریسا.
×باش.
رفتم پیش لاریسا و از پشت دستمو انداختم دور گردنش.
٪اونی حالت خوبه؟
دیدم سرش پایین بود.
٪اونی گفتم حالت خوبه؟
سرشو اورد بالا و گفت
_چطور با این وضع خوب باشم ها؟! چطور وقتی کسی که میمیری واسش اینجوری باهات سرد بشه و دوتا سیلی بزنه در گوشت؟ اره من خیلی خوبم.(داد و گریه ی شدید.)
٪او.. اون
_ن گوش کن چطور خوب باشم وقتی منی که اصلا گریه نمیکردم برای کسی که دوسش دارم اینجوری اشک بریزم؟
٪اونی من متاسفم ولی چرا تا به حال ب من نگفتی.؟
_تو بچه داری بهت استرس میدادم الان هم یه چیزی میکم به کسی نگو حتی به جیمین.
٪باش.
_ببین خودت میدونی مادر پدر جونگ کوک طرف منن و هوام رو دارن و ادم های خیلی خوبی هم هستن خب؟
٪اره خب.
_دارم میرم امریکا تنهایی پیششون. لطفا به کسی نگو بیلیت هام هم گرفتم.
٪چ... چی اونی؟ چی میگی؟ پس من چی بیمعرفت نلا چی؟ اون بدون تو دووم نمیاره.
_چرا من نباشم بهتره. فعلا.
٪وایسا وایسا لطفا(گریه)
راوی:
لاریسا سوار موتور شد و رفت فرودگاه.
٪به جیمین بگم؟ نه ولش کن اما اخه. به کوک چی به کوک بگم؟... نه ولش کن لاریسا گف به کسی نگم.(داش با خودش حرف میزد.)
جیمین اومد.
×عشقم حالت خوبه؟ چی شد؟ لاریسا کو؟
٪لاریسا رفت مغازه بیاد.
×مغازه ی چی؟
٪نمیدونم نگفت.(با بغض)
×حالت خوبه؟ انگار گریه کردی.
٪من خوبم. بچه کو؟ فقط...
×بچه اینجاست (به پشتش اشاره کرد.) فقط چی؟
٪جونگ کوک کجاست؟
×اونجاس.(کنار دریا رو نشون داد)
٪خودشو غرق نکنه برو اون سادیسمیه.
×نه نمیکنه بگو فقط چی.
٪برو بعدا بهت میگم
۳.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.