مافیای عاشق من

مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 24

×ن دیگ.
٪گفتم برو.
×باش.
جیمین ویو:
فک کنم جنی میخواست یه چیزی بگه ک نگفت و گفت بعدا بهت میگم منم گفتم باشه. رفتم پیش کوک.
×جونگ کوک داداش حالت خوبه؟
+ن داداش حالم خوب نیست. لاریسا داره ازم فاصله میگیره هی.
×ببین ی دیقه عصبی نشو ببین چی میگم.
+باش بگو.
×قول میدی عصبی نشی؟
+اره هیونگ بگو.
×باش. ببین یه ذره به رفتار اخیرت با لاریسا فک کن ببین چجوری برخورد کردی. ببین اون بیچاره میخواست کمکت کنه اما تو هی سرش داد میزنی. همش کارش شده گریه. لاریسا ی الان اون لاریسای قبلی نیس.
+نمیدونم. نمیدونم هیونگ خیلی دارم اذیتش میکنم اصلا این بیماری کوفتی نمیذاره مث ادم با هم باشیم(بغض)
×حالا گریه نکن بیا بغلم گریه نکن.
+نمیدونم چشکلی بدستش بیارم همش بخاطر این بیماری کوفتیه.(گریه)
×باش باش الان هم بیا بریم پیش جنی و نلا.
+پس لاریسا کجاست؟
×نمیدونم جنی گفت رفته مغازه.
+هیونگ من اونو میشناسم اون الان میره ها.
×ن بابا مگه دیوونس.
+بخدا من اونو میشناسم.
×حالا رفته مغازه دیگ.
+اها بریمـ.
لاریسا ویو:
رسیدم فرودگاه و رفتم بیلیت هارو تحویل دادم دیدم گوشیم زنگ میخوره جنی بود.
مکالمشون.
٪سلام کجا رفتی؟جونگ کوک در‌به‌در داره دنبالت میگرده. میگه کجایی؟
_صدات رو بلندگوعه؟
٪ن
_راستشو بگو.
٪میگم ن من اینورم اونا مغازه ان.
_اها من دارم میرم سوار هواپیما شم.
دیدگاه ها (۰)

مافیای عاشق من 🖤🌱پارت 25٪هی هی گوشی رو بدهـ+الو سلام بیب کجا...

مافیای عاشق من 🖤🌱پارت 26_تو داری گریه میکنی؟ +ن.. نه ببین وا...

مافیای عاشق من 🖤🌱پارت 23+اینم زدم تا یادت بمونه ک دیگ فک نکن...

حرف پوتک🖤

#مافیای_من #P7برگشتم سمت هان ‍و دیدم داره گریه میکنهرفتم بغل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط