مافیای عاشق من 🖤🌱
مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 25
٪هی هی گوشی رو بدهـ
+الو سلام بیب کجایی؟
_فعلا.
+هی هی قط...
یهو تلفنو قطع کردم و گوشیمو گذاشتم رو مود پرواز و رفتم داخل هواپیما و نشستم و 24 ساعت تو هواپیما بودم(نمیدونم از کره تا امریکا چقد راهه همینجوری یه عدد نوشتم😐😊) بالاخره رسیدم امریکا و اول رفتم ی سیمکارت گرفتم و به مامان کوک زنگ زدم.
مکالمشون.
(علامت مامان کوک^ و علامت باباش•)
_سلام مامان چطوری؟
^سلام عزیزم چه عجب یه زنگ زدی. خب بگو ببینم جانم.
_من اومدم امریکا خب میش یه لوکیشن بدی بیام؟
^به به راه گم کردی حتما عزیز دلم.
_ببخشیدا مزاحم میشم.
^نه عزیزم نفرما.
_ببخشید دیگ.
لوکیشن فرستاد و رفتم خونشون رسیدم و زنگ درو زدم.
_سلام مامان چطوری عشقمم. سلام بابا خوبی.
•^سلام عروس قشنگم چطوری؟
_قربونتون.
•جونگ کوک کو؟
_الان براتون توضیح میدم.
رفتیم نشستیم و همه چیو گفتم.
•جونگ کوک چرا اینشکلی گفته به تو؟ جونگ کوک غلط کرده تو میخواستی کمکش کنی الان زنگ میزنم پدرشو در میارم وایسا(عصبی و داد)
_بابا بابا اروم باش یه لحظه. ن زنگ نزن.
دیگ ارومشون کردم و شام خوردیم و خوابیدیم.
جونگ کوک ویو:
چن روزه که لاریسا غیبش زده زنگ میزنم میگ در دسترس نیس تو این دو روز لب به هیچی نزدم و هیچی نخوردم.
×پاشو بیا یه چیزی بخور.
+من هیچی نمیخورم.
×بیین ضعیف شدی.
+باش.
رفتم یه چیزی خوردم و یهو از سرم رد شد که نکنه رفته باشه امریکا پیش مامانمینا زنگ زدم به مامانم.
لاریسا ویو:
داشتم تو اینستا میچرخیدم که گوشیه مامان کوک زنگ خورد و گفت که جواب بدم. شماره ی ناشناس بود.
مکالمه.
_الو سلام بفرمایید.(سرد)
+س.. سلام.(ذهن کوک: خیلی وقت بود صدای ارامش بخشش رو نشنیده بودم. بغض گلومو گرفته بود.)
_بله بفرمایید اقا.... وایسا ببینم کوک تویی؟
+اره یه لحظه قطع نکن لطفا بذار حرفمو بزنم(بغض)
_بدو بنال.(سرد)ببین دیگ همه چی بین ما تموم شد و درخواست طلاقو دادم.(سرد)
+چ.. چی؟ ت... تو چیکار کردی(گریه)
پارت 25
٪هی هی گوشی رو بدهـ
+الو سلام بیب کجایی؟
_فعلا.
+هی هی قط...
یهو تلفنو قطع کردم و گوشیمو گذاشتم رو مود پرواز و رفتم داخل هواپیما و نشستم و 24 ساعت تو هواپیما بودم(نمیدونم از کره تا امریکا چقد راهه همینجوری یه عدد نوشتم😐😊) بالاخره رسیدم امریکا و اول رفتم ی سیمکارت گرفتم و به مامان کوک زنگ زدم.
مکالمشون.
(علامت مامان کوک^ و علامت باباش•)
_سلام مامان چطوری؟
^سلام عزیزم چه عجب یه زنگ زدی. خب بگو ببینم جانم.
_من اومدم امریکا خب میش یه لوکیشن بدی بیام؟
^به به راه گم کردی حتما عزیز دلم.
_ببخشیدا مزاحم میشم.
^نه عزیزم نفرما.
_ببخشید دیگ.
لوکیشن فرستاد و رفتم خونشون رسیدم و زنگ درو زدم.
_سلام مامان چطوری عشقمم. سلام بابا خوبی.
•^سلام عروس قشنگم چطوری؟
_قربونتون.
•جونگ کوک کو؟
_الان براتون توضیح میدم.
رفتیم نشستیم و همه چیو گفتم.
•جونگ کوک چرا اینشکلی گفته به تو؟ جونگ کوک غلط کرده تو میخواستی کمکش کنی الان زنگ میزنم پدرشو در میارم وایسا(عصبی و داد)
_بابا بابا اروم باش یه لحظه. ن زنگ نزن.
دیگ ارومشون کردم و شام خوردیم و خوابیدیم.
جونگ کوک ویو:
چن روزه که لاریسا غیبش زده زنگ میزنم میگ در دسترس نیس تو این دو روز لب به هیچی نزدم و هیچی نخوردم.
×پاشو بیا یه چیزی بخور.
+من هیچی نمیخورم.
×بیین ضعیف شدی.
+باش.
رفتم یه چیزی خوردم و یهو از سرم رد شد که نکنه رفته باشه امریکا پیش مامانمینا زنگ زدم به مامانم.
لاریسا ویو:
داشتم تو اینستا میچرخیدم که گوشیه مامان کوک زنگ خورد و گفت که جواب بدم. شماره ی ناشناس بود.
مکالمه.
_الو سلام بفرمایید.(سرد)
+س.. سلام.(ذهن کوک: خیلی وقت بود صدای ارامش بخشش رو نشنیده بودم. بغض گلومو گرفته بود.)
_بله بفرمایید اقا.... وایسا ببینم کوک تویی؟
+اره یه لحظه قطع نکن لطفا بذار حرفمو بزنم(بغض)
_بدو بنال.(سرد)ببین دیگ همه چی بین ما تموم شد و درخواست طلاقو دادم.(سرد)
+چ.. چی؟ ت... تو چیکار کردی(گریه)
۳.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.