فریب کارp28
دستش را پس زد و او را به کاناپه چسباند و روی شکمش نشست
"ببند دهنتو تا کارمو انجام بدم" hk
از خشم تنش لرزید
"تو دیوونه ای منو عصبی تر از این نکن" ji hwan
چسبی با دندان کند و روی لب هایش زد
"اینطوری بهتره" jk
پنبه را به بتادین آغشته کرد و سمت زیپ گرمکن رفت
کمی پایین کشید و پنبه را روی گردنش فشار داد
دست های جینا از درد مشت شد و زیر جثه ی بزرگ جئون تکان میخورد
"انقدر تکان نخور جی هوان " jk
نیم نگاهی به چشمان سرخ او می کند
"باید گرمکن رو در بیارم" k
چسب را کنار زد و با خشم توی صورتش تف کرد
"حتی فکرشم نکن" ji hwan
"حتما اگه کریس اینجا بود هر چی تنت بود رو در می آوردی فقط به من که میرسی خشک میشی جی هوان؟" jk
از تعجب چشمانش گرد شد
جئون همان طور که از خشم نفس نفس میزد چسب را مجدد روی دهانش چسباند و گردنش را باند پیچی کرد
"حالا برو هر غلطی خواستی بکن" jk
بدون آنکه چیزی بشنود از کلبه بیرون می آید
دلش از همیشه گرفته تر بود
'چرا همه رو قبول داره به جز من؟ چرا به من که میرسی خشک ترین انسان روی زمینی ؟'
چشم های درخشانش سرخ میشود اما قطره اشکی پایین نمی آید
'چرا کارم شده دید زدنت وقتی داری به گلا آب میدی،وقتی نشستی روباهاتو نوازش میکنی،وقتی داری مشروب میخوری و چشمات خماره...'
چمن زبر پاهایش را لگد می کند
'چرا همیشه من باید عاشق تو باشم؟'
قدم میزند و کلافه به کلبه بر میگردد
فضای کوچک پر از سکوت است و این نگران کننده است...
"جی هوان؟"jk
پله ها را طی می کند و در اتاق را باز می کند
جینا که مشغول بانداژ سینه هایش بود با دیدن جئون توی چهارچوب در شوکه شد
"ببند دهنتو تا کارمو انجام بدم" hk
از خشم تنش لرزید
"تو دیوونه ای منو عصبی تر از این نکن" ji hwan
چسبی با دندان کند و روی لب هایش زد
"اینطوری بهتره" jk
پنبه را به بتادین آغشته کرد و سمت زیپ گرمکن رفت
کمی پایین کشید و پنبه را روی گردنش فشار داد
دست های جینا از درد مشت شد و زیر جثه ی بزرگ جئون تکان میخورد
"انقدر تکان نخور جی هوان " jk
نیم نگاهی به چشمان سرخ او می کند
"باید گرمکن رو در بیارم" k
چسب را کنار زد و با خشم توی صورتش تف کرد
"حتی فکرشم نکن" ji hwan
"حتما اگه کریس اینجا بود هر چی تنت بود رو در می آوردی فقط به من که میرسی خشک میشی جی هوان؟" jk
از تعجب چشمانش گرد شد
جئون همان طور که از خشم نفس نفس میزد چسب را مجدد روی دهانش چسباند و گردنش را باند پیچی کرد
"حالا برو هر غلطی خواستی بکن" jk
بدون آنکه چیزی بشنود از کلبه بیرون می آید
دلش از همیشه گرفته تر بود
'چرا همه رو قبول داره به جز من؟ چرا به من که میرسی خشک ترین انسان روی زمینی ؟'
چشم های درخشانش سرخ میشود اما قطره اشکی پایین نمی آید
'چرا کارم شده دید زدنت وقتی داری به گلا آب میدی،وقتی نشستی روباهاتو نوازش میکنی،وقتی داری مشروب میخوری و چشمات خماره...'
چمن زبر پاهایش را لگد می کند
'چرا همیشه من باید عاشق تو باشم؟'
قدم میزند و کلافه به کلبه بر میگردد
فضای کوچک پر از سکوت است و این نگران کننده است...
"جی هوان؟"jk
پله ها را طی می کند و در اتاق را باز می کند
جینا که مشغول بانداژ سینه هایش بود با دیدن جئون توی چهارچوب در شوکه شد
۲.۱k
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.