تو هیولا نیستی p6
تو هیولا نیستی p6
از زبان ات
تو خواب حس کردم یکی داره نگام میکنه از جام پریدم کسی نبود ولی حسی بهم میگفت کینما اینجا بود (ات و کینما ی زمانی باهم بودن که تی اتفاقاتی از هم جدا شدن و بعد دشمن هم شدن و کینما نمیزاره ات عاشق کسی بشه و باهاش باشه) کینما قوی تر از منه با هر کی خواستم وارد رابطه شم کشتتش نمیخوام این بلا سر کوک هم بیاد خابم نبرد اینکه نمیتونستم پرواز کنم میرید تو حوصلم منم پا شدم رفتم بالکن اصلی عمارت به لبه نرده تکیه دادم که حس کردم یچیزی افتاد رو پشتم برگشتم که دیدم کوک پتو انداخت پشتم و گفت
_تو این سرما اینجا چیکار میکنی
+خوابم نبرد اومدم اینجا
_اوهوم راستی بالت چطوره
+داره خوب میشه ولی چرا انقد نگران ی هیولایی
که کوک با خشم و جدی بودن گفت
_تو هیولا نیستی و اینم بگم که معذرت میخوام اون روز بهت گفتم هیولا
+🙂🤝
۲هفته بعد
از زبان کوک
۲هفته گذشته پسرا و من با ات خیلی صمیمی شدیم ولی من حسم بهش فرق داره این دو هفته رو رفتیم گردش باغ وحش ساحل شهر بازی خرید و....... هر بار با ات چشم تو چشم میشم قلبم از شدت تپش دردش میگیره و من رفته رفته دارم فک میکنم که عاشقش شدم
از زبان ات
۲هفته گذشته و رابطم با پسرا خیلی خوب شده جاهای زیادی رفتیم و من برا اولین بار زندگی ادمیزاد هارو تجربه کردم امشب پسرا رفتن کلوب ولی کوک نرفت چون گفت حوصله نداره مم نرفتم چون اگه مست کنم شاید بگیرم چند نفرو بخورم رفتم سمت یکی از خدمتکارا و گفتم میدونی کوک کجاس اونم گفت تو اتاق کارشه رفتم سمت اتاق کارش و در زدم
_بیا تو
رفتم داخل رو صندلی پشت میزش نشسته بود و موهاش ریخته بود رو صورتش واقعا خیلی جذاب بود رفتم پشت میز کارش و کنارش به میز تکیه دادم و گفتم
+چه خبر خرگوش
_بهت گفتم بهم نگو خرگوش
+اوکی نمیگم دیگه اقای خرگوش
_دهنتو میگم ات برنامه چیدیم بریم جزیره ججو میخوایم بریم اینجاها برا گردش و دارم فک میکنم با تور بریم خب داشتم میگفتم و........
کوک داشت همینجوری حرف میزد با دیدن لباش وسوسه شدم دیگه خودمو نتونستم خودمو کنترل کنم و خم شدم و بوسه ریزی رو ل*باش گذاشتم که با تعجب نگام کرد
که گفتم
+م... معذرت.. می... خوام.. اینو... فرا.... موش... کن
که یهو پا شد دستاشو گذاشت این ور اونورم رو میز و توچشام زل زد و گفت
_میخوام مال خودم بکنمت
+چ.. چی.......
کوک منو انداخت رو کولش و برد به اتاقش انداختم رو تخت روم خیمه زد و
اگه میخواین اسمات داشته باشیم بگین پارت بعدی رو اسمات بنویسم و تو کامنتا مینویسم تا ویس نپاکه
۱۵تا لایک ۱۷تا کامنت
از زبان ات
تو خواب حس کردم یکی داره نگام میکنه از جام پریدم کسی نبود ولی حسی بهم میگفت کینما اینجا بود (ات و کینما ی زمانی باهم بودن که تی اتفاقاتی از هم جدا شدن و بعد دشمن هم شدن و کینما نمیزاره ات عاشق کسی بشه و باهاش باشه) کینما قوی تر از منه با هر کی خواستم وارد رابطه شم کشتتش نمیخوام این بلا سر کوک هم بیاد خابم نبرد اینکه نمیتونستم پرواز کنم میرید تو حوصلم منم پا شدم رفتم بالکن اصلی عمارت به لبه نرده تکیه دادم که حس کردم یچیزی افتاد رو پشتم برگشتم که دیدم کوک پتو انداخت پشتم و گفت
_تو این سرما اینجا چیکار میکنی
+خوابم نبرد اومدم اینجا
_اوهوم راستی بالت چطوره
+داره خوب میشه ولی چرا انقد نگران ی هیولایی
که کوک با خشم و جدی بودن گفت
_تو هیولا نیستی و اینم بگم که معذرت میخوام اون روز بهت گفتم هیولا
+🙂🤝
۲هفته بعد
از زبان کوک
۲هفته گذشته پسرا و من با ات خیلی صمیمی شدیم ولی من حسم بهش فرق داره این دو هفته رو رفتیم گردش باغ وحش ساحل شهر بازی خرید و....... هر بار با ات چشم تو چشم میشم قلبم از شدت تپش دردش میگیره و من رفته رفته دارم فک میکنم که عاشقش شدم
از زبان ات
۲هفته گذشته و رابطم با پسرا خیلی خوب شده جاهای زیادی رفتیم و من برا اولین بار زندگی ادمیزاد هارو تجربه کردم امشب پسرا رفتن کلوب ولی کوک نرفت چون گفت حوصله نداره مم نرفتم چون اگه مست کنم شاید بگیرم چند نفرو بخورم رفتم سمت یکی از خدمتکارا و گفتم میدونی کوک کجاس اونم گفت تو اتاق کارشه رفتم سمت اتاق کارش و در زدم
_بیا تو
رفتم داخل رو صندلی پشت میزش نشسته بود و موهاش ریخته بود رو صورتش واقعا خیلی جذاب بود رفتم پشت میز کارش و کنارش به میز تکیه دادم و گفتم
+چه خبر خرگوش
_بهت گفتم بهم نگو خرگوش
+اوکی نمیگم دیگه اقای خرگوش
_دهنتو میگم ات برنامه چیدیم بریم جزیره ججو میخوایم بریم اینجاها برا گردش و دارم فک میکنم با تور بریم خب داشتم میگفتم و........
کوک داشت همینجوری حرف میزد با دیدن لباش وسوسه شدم دیگه خودمو نتونستم خودمو کنترل کنم و خم شدم و بوسه ریزی رو ل*باش گذاشتم که با تعجب نگام کرد
که گفتم
+م... معذرت.. می... خوام.. اینو... فرا.... موش... کن
که یهو پا شد دستاشو گذاشت این ور اونورم رو میز و توچشام زل زد و گفت
_میخوام مال خودم بکنمت
+چ.. چی.......
کوک منو انداخت رو کولش و برد به اتاقش انداختم رو تخت روم خیمه زد و
اگه میخواین اسمات داشته باشیم بگین پارت بعدی رو اسمات بنویسم و تو کامنتا مینویسم تا ویس نپاکه
۱۵تا لایک ۱۷تا کامنت
۵.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.