black flower(p,247)
black flower(p,247)
تاکسی ایستاد و تهیونگ در رو برای جونگگوگ باز کرد تا سوار شه بعد خودش سوار شد و در رو بست .
وات تهیونگ چرا اینقدر مهربون شده🧠
همینجوری در افکار خودش غرق بود که تهیونگ هوشیارش کرد .
تهیونگ: جونگکوکی چیشده ؟
جونگکوک : هیچی ته .
تهیونگ : به من دروغ نگو آلفای پیر.
جونگکوک چشماش داشت از حدقه در میومد.
جونگکوگ: تهیونگ باور کن چیزی نشده .
تهیونگ فقط سر تکون داد .
بعد چند مین به خونه ی جونگکوک رسیدن .
تهیونگ: جونگکوک مراقب خودت باش .
جونگکوگ: چی؟ بیا بریم داخل.
تهیونگ: نه میرم خونه خودم ممنون .
جونگکوک : ته لطفا .
تهیونگ پوف کلافه ای کشید، در رو باز کرد تا جونگکوک وارد شه بعد خودش داخل رفت .
تهیونگ: جونگکوک برو استراحت کن من برات سوپ درست میکنم .
جونگکوک فقط سر تکون داد و تشکر کرد .
از کارایی که تهیونگ انجام میداد واقعا شوکه شده بود .
تهیونگ با عجله به سمت آشپزخونه رفت و مواد سوپ رو آماده کرد و کم کم به غذا اضافه کرد وقتی کارش تموم شد در قابلمه رو روش گذاشت و به سمت اتاقش رفت .
و فورا در اتاق رو قفل کرد و به اجوما زنگ زد .
اجوما : بله ؟
تهیونگ: اجوما شی منم تهیونگ .
اجوما : اوه پسرم خوبی میدونم زیاد وقت نداری پس موضوع سریع و کوتاه میگم .
تهیونگ: باشه.
تاکسی ایستاد و تهیونگ در رو برای جونگگوگ باز کرد تا سوار شه بعد خودش سوار شد و در رو بست .
وات تهیونگ چرا اینقدر مهربون شده🧠
همینجوری در افکار خودش غرق بود که تهیونگ هوشیارش کرد .
تهیونگ: جونگکوکی چیشده ؟
جونگکوک : هیچی ته .
تهیونگ : به من دروغ نگو آلفای پیر.
جونگکوک چشماش داشت از حدقه در میومد.
جونگکوگ: تهیونگ باور کن چیزی نشده .
تهیونگ فقط سر تکون داد .
بعد چند مین به خونه ی جونگکوک رسیدن .
تهیونگ: جونگکوک مراقب خودت باش .
جونگکوگ: چی؟ بیا بریم داخل.
تهیونگ: نه میرم خونه خودم ممنون .
جونگکوک : ته لطفا .
تهیونگ پوف کلافه ای کشید، در رو باز کرد تا جونگکوک وارد شه بعد خودش داخل رفت .
تهیونگ: جونگکوک برو استراحت کن من برات سوپ درست میکنم .
جونگکوک فقط سر تکون داد و تشکر کرد .
از کارایی که تهیونگ انجام میداد واقعا شوکه شده بود .
تهیونگ با عجله به سمت آشپزخونه رفت و مواد سوپ رو آماده کرد و کم کم به غذا اضافه کرد وقتی کارش تموم شد در قابلمه رو روش گذاشت و به سمت اتاقش رفت .
و فورا در اتاق رو قفل کرد و به اجوما زنگ زد .
اجوما : بله ؟
تهیونگ: اجوما شی منم تهیونگ .
اجوما : اوه پسرم خوبی میدونم زیاد وقت نداری پس موضوع سریع و کوتاه میگم .
تهیونگ: باشه.
- ۱۱.۰k
- ۱۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط