"شب هالوویین" ژانر:اکشن/ماجراجو نویسنده:ادمین(خودم) part 2

با سرعت میدوم و در کافه را باز میکنم

ولی.......

اون دختر اون طرف خیابان داشت راه میرفت.


چطور ممکنه ...یه انسان نمیتونه اینقدر سرعت داشته باشه....
مگه نه؟؟؟؟

با تعجب برمیگردم داخل و تا چند روز فقط مغزم درگیر این اتفاق بود که روز هالووین رسید

ولی من چون کسی رو نداشتم و خب کاری هم نداشتم برای انجام دادن داخل کافه موندم و کافه رو باز نگهداشتم

داشتم برای خودم قهوه درست میکردم که توی اون تاریکی شب یک نفر در کافه رو باز کرد و زنگوله ها تکون خوردن*

برگشتم و نگاهی کردم

...اون خانمه_


اون لبخندی به من زد و من آروم اومدم سمتش*


چی میل دارید؟همون همیشگی؟؟

+بله فقط خیلی داغ باشه و ۳ تا لیوان بیارید لطفا و یه کاپ کیک

طبق معمول سفارش عجیبی داد ولی اگه بخام منطقی فکر کنم عادیه شاید مهمون داره_

برگشتم تا سفارشش رو آماده کنم

بعد از پنج دقیقه ۲ مرد بزرگ هیکل وارد کافه شدند و پشت میز اون دختری که نشسته بود نشستن*


من اونطوری که داشتم بهشون زیر چشمی نگاه میکردم اون مرد بلند شد و روی میز زد و دختر با آرامش بهش نگاه میکرد*

.....

آروم رفتم سمتشون و سفارش ها رو روی میز گذاشتم*

ببخشید آقا لطفا صداتون رو بیارید پایین

¥کسی اینجاستت؟؟؟؟اصلا تو کی هستی که به من دستور میدی؟؟؟ هااااا

صداتون رو بیارید پایین

اون مرد بلند شد که منو بزنه ولی .....

+بهتره سکوت کنید به هر حال امشب جشنه و ریخت و پاش باعث میشه جشن بهم بریزه .مگه نه؟؟؟

اون مرد نشست و با عصبانیت به من نگاه میکرد من تصمیم گرفتم بیشتر مراقب اونا باشم ،آروم سینی رو برداشتم و موقع رفتن چشمم به یک چیزی خورد....


اون کلته (تفنگ) ....._

آروم دور شدم و پشت میز سفارش نشستم و تصمیم گرفتم خطایی دیدم با پلیس تماس بگیرم


اون مرد شروع کرد به داد زدن و کلتش رو در آوردن من سریع گوشیمو برداشتم .....

آنتن قطعه.....
چیکار کنم؟؟؟












پایان پارت دوم♤

(اگر این پارت کم شد مقدارش معذرت میخوام چون زیاد نوشتم اینجا کپی کردم ولی از حد مجاز نوشته زیاد شد و نمیخواستم تیکه تیکه بشه دو پارته کردم^^)

امیدوارم خوشون اومده باشه نظرتون رو حتما حتما کامنت کنید :)
پارت بعدی بزارم؟
دیدگاه ها (۷۱)

سلام فالوور های عزیزم

سلام عزیز های دلم :)) خب.....:)))) امروز روز تولد منه:>و من ...

"شب هالووین" ژانر:اکشن/ماجراجو نویسنده:ادمین(خودم) part 1

سلام قشنگای من!امیدوارم همیشه خوب و سرحال و سلامت باشید .ببخ...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁷رفتیم بیرون.....-بریم...+کجا؟-بریم بی...

سرویس امنیتی دیمن پارت سوم:آکازا. کوکوشیبو و دوما وارد مغازه...

بیب من برمیگردمپارت: 79+ مادر جون من میرم اتاق مهمان یکم است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط