𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
p1
مینسو ویو
من از وقتی ¹⁰ سالم بود تو این عمارتم آقای جئون ارباب این عمارت پدر مادرمو کشت و منو آورد اینجا از وقتی که اومدم اینجا یه خدمتکار بودم و اجوما ازم نگهداری میکرد اجوما میگه آقای جئون یه پسر داره که بزرگ ترین مافیای کره ست و همه ازش میترسن و برای یه عملیات رفته آمریکا دیروز فهمیدیم که آجئون عوضی تو یه عملیات مرده و پسرش میخواد بیاد تو عمارت و ارباب اینجا بشه همشون یه عوضی ان خبر دادن که ساعت ⁸ شب میرسه ساعت ⁷:³⁰ بود که اجوما اومد و گفت
اجوما : دخترم الاناس که آقای جئون بیان
مینسو : خب چیکار کنم اجوما
اجوما : دخترم باید بیای به آقای جئون احترام بزاری
مینسو : نمیخوام
اجوما : لجباز نباش دختر بیا دلت که نمیخواد زیر دستش خدایی نکرده بمیری
مینسو : پوفی کشیدم از رو تخت بلند شدم و به سمت حیاط رفتیم که دیدم یه ماشین مشکی خفن اومد تو حیاط عمارت یه پسره با لباس لش و کلاه از ماشین پیاده شد موهاش از کلاهش بیرون زده بود و بیش از حد کراش بود که دیدم همه تعظیم کردن نکنه این همون پسره اون عوضیه جئونع اجوما زد تو دستمو گفت :
اجوما : دختر بجنب تعظیم کن
مینسو : نمیخوام
کوک : آهای تو هرزه چرا تعظیم نمیکنی
مینسو : من هرزه نیستم
کوک : حالا بعدا میبینیم هرزه
مینسو : گفتم هرزه نیستم ( با داد)
کوک : هرزه سر من داد میکشی
کوک ویو
سمتش رفتم و کشیدمش سمت زیر زمین رفتم همونجایی که هرزه ها رو تنبیه میکنن در اتاق و باز کردم و پرتش کردم داخل هی خواهش التماس میکرد اونجا پر از وسایل شکنجه بود
هقققق من نتونستم بیشتر پارت بزارم ببخشید تو خماری هم بمونید شاید ساعت 3 شب یه پارت گذاشتم 😁🤌🗿
p1
مینسو ویو
من از وقتی ¹⁰ سالم بود تو این عمارتم آقای جئون ارباب این عمارت پدر مادرمو کشت و منو آورد اینجا از وقتی که اومدم اینجا یه خدمتکار بودم و اجوما ازم نگهداری میکرد اجوما میگه آقای جئون یه پسر داره که بزرگ ترین مافیای کره ست و همه ازش میترسن و برای یه عملیات رفته آمریکا دیروز فهمیدیم که آجئون عوضی تو یه عملیات مرده و پسرش میخواد بیاد تو عمارت و ارباب اینجا بشه همشون یه عوضی ان خبر دادن که ساعت ⁸ شب میرسه ساعت ⁷:³⁰ بود که اجوما اومد و گفت
اجوما : دخترم الاناس که آقای جئون بیان
مینسو : خب چیکار کنم اجوما
اجوما : دخترم باید بیای به آقای جئون احترام بزاری
مینسو : نمیخوام
اجوما : لجباز نباش دختر بیا دلت که نمیخواد زیر دستش خدایی نکرده بمیری
مینسو : پوفی کشیدم از رو تخت بلند شدم و به سمت حیاط رفتیم که دیدم یه ماشین مشکی خفن اومد تو حیاط عمارت یه پسره با لباس لش و کلاه از ماشین پیاده شد موهاش از کلاهش بیرون زده بود و بیش از حد کراش بود که دیدم همه تعظیم کردن نکنه این همون پسره اون عوضیه جئونع اجوما زد تو دستمو گفت :
اجوما : دختر بجنب تعظیم کن
مینسو : نمیخوام
کوک : آهای تو هرزه چرا تعظیم نمیکنی
مینسو : من هرزه نیستم
کوک : حالا بعدا میبینیم هرزه
مینسو : گفتم هرزه نیستم ( با داد)
کوک : هرزه سر من داد میکشی
کوک ویو
سمتش رفتم و کشیدمش سمت زیر زمین رفتم همونجایی که هرزه ها رو تنبیه میکنن در اتاق و باز کردم و پرتش کردم داخل هی خواهش التماس میکرد اونجا پر از وسایل شکنجه بود
هقققق من نتونستم بیشتر پارت بزارم ببخشید تو خماری هم بمونید شاید ساعت 3 شب یه پارت گذاشتم 😁🤌🗿
۱۷.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.