فقط تو میتونی( پارت ۸)
فقط تو میتونی( پارت ۸)
پرش زمانی آمریکا
ا.ت ویو
درست مثل سه روز گذشته از عمارت زدم بیرون و رفتم سمت دریا از عمارت تا دریا فقط پنج دقیقه راه بود سریع رسیدم بوم رو گذاشتم روی پایه و رنگ هارو چیدم دنبال سوژه ای برای نقاشی گشتم که چشمم به پسری خورد که لب دریا واستاده بود و چشماشو در حالی که باد صورتش رو لمس میکرد دیدم برای نقاشی خوب بود شروع کردم به کشیدن زمینه نقاشی بعدش رفتم سراغ سوژه اونم کشیدم جالب بود اصلا حتی یه تکونم نخورد بعد کشیدن نقاشی رنگ هاموجمع کردم و گذاشتم داخل کیف مخصوص ولی بوم و پایه رو همونجا گذاشتم تا نقاشی خشک بشه رفتم سمت اون پسر و دستمو روی شونش گذاشتم با برگشتنش و کامل دیدن صورتش تعجب کردم
* یونگی
& ا.ت
یونگی ویو
سه روز بود که ا.ت نیامده بوی انگار دانشگاه خالی شده بودحوصلم سر رفته بود با پسرا تصمیم گرفتیم چند روز بریم آمریکا تا حال و هوا عوض کنیم
ا.ت ویو
* تو اینجا چیکار میکنی فکر کردم از دستت خلاص شدم
& همچنین
بت شتیدن صدای مادرم رومو بر گردوندم
م . ا.ت ا.ت
* او سلام مامان جواب سلاممو نداد انگار تعجب کرده بود
م . ا.....ا.ت دخترم برو وسایلتو جمع کن بریم خونه
* چشم
رفتم اونجا
یونگی ویو
با دیدن چهره اون زن که به ظاهر مادر ا.ت بود تعجب کردم اون مادر کانگ لی بود عشقی که بهم خیانت کرد
پرش زمانی آمریکا
ا.ت ویو
درست مثل سه روز گذشته از عمارت زدم بیرون و رفتم سمت دریا از عمارت تا دریا فقط پنج دقیقه راه بود سریع رسیدم بوم رو گذاشتم روی پایه و رنگ هارو چیدم دنبال سوژه ای برای نقاشی گشتم که چشمم به پسری خورد که لب دریا واستاده بود و چشماشو در حالی که باد صورتش رو لمس میکرد دیدم برای نقاشی خوب بود شروع کردم به کشیدن زمینه نقاشی بعدش رفتم سراغ سوژه اونم کشیدم جالب بود اصلا حتی یه تکونم نخورد بعد کشیدن نقاشی رنگ هاموجمع کردم و گذاشتم داخل کیف مخصوص ولی بوم و پایه رو همونجا گذاشتم تا نقاشی خشک بشه رفتم سمت اون پسر و دستمو روی شونش گذاشتم با برگشتنش و کامل دیدن صورتش تعجب کردم
* یونگی
& ا.ت
یونگی ویو
سه روز بود که ا.ت نیامده بوی انگار دانشگاه خالی شده بودحوصلم سر رفته بود با پسرا تصمیم گرفتیم چند روز بریم آمریکا تا حال و هوا عوض کنیم
ا.ت ویو
* تو اینجا چیکار میکنی فکر کردم از دستت خلاص شدم
& همچنین
بت شتیدن صدای مادرم رومو بر گردوندم
م . ا.ت ا.ت
* او سلام مامان جواب سلاممو نداد انگار تعجب کرده بود
م . ا.....ا.ت دخترم برو وسایلتو جمع کن بریم خونه
* چشم
رفتم اونجا
یونگی ویو
با دیدن چهره اون زن که به ظاهر مادر ا.ت بود تعجب کردم اون مادر کانگ لی بود عشقی که بهم خیانت کرد
۵۷.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.