💖 سناریو استری کیدز 💖
💖 سناریو استری کیدز 💖
موضوع: وقتی وسط اشپزخونه خوابت برده و دورو برت قرمزه فکر میکنن خودکشی کردی😱🩸
لینو: خسته از سر کار برگشتم ا/ت رو چندبار صدا زدم جواب نداد رفتم داخل اشپزخونه که بادیدن ا/ت حالم بد شد ( شکه ؛ ترس ) ا/ت ا/تتتتت تورو خدا بیدار شووووو ( گریه، تکون دادن ا/ت )
ا/ت: هااااا چیه چی شده؟؟!! ( خمیازه ؛ خوابالو )
لینو: ............🙄😤
چان: داشتم لباس عوض میکردم برم بیرون دیدن فیلیکس که دیدم ۱ ساعتیه خبری از ا/ت نیست رفتم پیداش کنم که تو اسپزخونه دیدمش و از ترس بی هوش شدم ( بغض )
ا/ت : اههه چقد خوابیدم جییییییییغ چان حالت خوبه؟؟؟ چااااااااان ( ترس ؛ زنگ زدن به امبولانس )
سونگمین: ( پسرم خودش این بازیو شروع کرد ا/ت هم از خونه شوتش کرد بیرون الانم خونه جونگینه بچم 😂😂💔 )
جونگین: رفتم اب بخورم که ا/ت رو اونجوری دیدم میدونستم خوابه منم کرمم گرفت زنگ زدم چانگبین بترسونمش که جواب نداد منم رفتم کنار ا/ت خوابیدم خودم زدم به مردن 🤓🤫
چانگبین: ( چانگبین و ا/ت هردوشون این حرکت رو روی هان انجام دادن و الانم تو مطب روانپزشکن چون هان فکر کرده اینا دیوونه شدن بردشون مشاوره ) 👻🌚
هان: ( بچم تو استودیو کمپانی بوده نمی دونه ا/ت خانم چه دسته گلی به اب داده)😀😇
فیلیکس: پس ا/ت چرا نیومدددددد نیم ساعت پیش قرار بود بیاد بیرون بریم شهربازییییی ( رفتن داخل خونه و چک کردن وضع ا/ت )
ا/تتتتتتت عشقممم ( گریه ، ترس ، رنگ زدن به پلیس )
ا/ت : عههه فیلیکس چرا داد میزنی نمی بینی من خوابم !!؟؟
فیلیکس: .............
( فیلیکس و ا/ت بخاطر مسخره کردن پلیس الان تو بازداشتگاهن ) 😒👮
هیونجین:
ا/ت : هاااااوو پس هیونجین کجا موند ساعت دو شب شدددددد ( رفتن تو خونه دنبال هیونجین گشتن و پیداش کردن ) جییییییغغغغ ددیییی چی شدی؟ ( بغض ، گریه)
هیونجین: ( مثل برق از خواب پرید با نیش باز به ا/ت نگاه کرد ) جان ددی ، ددی فداتشه
ا/ت: ............
( خبر رسیده که ا/ت الان یک ماهه جم کرده رفته خونه باباش و هیونجین افتاده به غلط کردن )👿🤬
موضوع: وقتی وسط اشپزخونه خوابت برده و دورو برت قرمزه فکر میکنن خودکشی کردی😱🩸
لینو: خسته از سر کار برگشتم ا/ت رو چندبار صدا زدم جواب نداد رفتم داخل اشپزخونه که بادیدن ا/ت حالم بد شد ( شکه ؛ ترس ) ا/ت ا/تتتتت تورو خدا بیدار شووووو ( گریه، تکون دادن ا/ت )
ا/ت: هااااا چیه چی شده؟؟!! ( خمیازه ؛ خوابالو )
لینو: ............🙄😤
چان: داشتم لباس عوض میکردم برم بیرون دیدن فیلیکس که دیدم ۱ ساعتیه خبری از ا/ت نیست رفتم پیداش کنم که تو اسپزخونه دیدمش و از ترس بی هوش شدم ( بغض )
ا/ت : اههه چقد خوابیدم جییییییییغ چان حالت خوبه؟؟؟ چااااااااان ( ترس ؛ زنگ زدن به امبولانس )
سونگمین: ( پسرم خودش این بازیو شروع کرد ا/ت هم از خونه شوتش کرد بیرون الانم خونه جونگینه بچم 😂😂💔 )
جونگین: رفتم اب بخورم که ا/ت رو اونجوری دیدم میدونستم خوابه منم کرمم گرفت زنگ زدم چانگبین بترسونمش که جواب نداد منم رفتم کنار ا/ت خوابیدم خودم زدم به مردن 🤓🤫
چانگبین: ( چانگبین و ا/ت هردوشون این حرکت رو روی هان انجام دادن و الانم تو مطب روانپزشکن چون هان فکر کرده اینا دیوونه شدن بردشون مشاوره ) 👻🌚
هان: ( بچم تو استودیو کمپانی بوده نمی دونه ا/ت خانم چه دسته گلی به اب داده)😀😇
فیلیکس: پس ا/ت چرا نیومدددددد نیم ساعت پیش قرار بود بیاد بیرون بریم شهربازییییی ( رفتن داخل خونه و چک کردن وضع ا/ت )
ا/تتتتتتت عشقممم ( گریه ، ترس ، رنگ زدن به پلیس )
ا/ت : عههه فیلیکس چرا داد میزنی نمی بینی من خوابم !!؟؟
فیلیکس: .............
( فیلیکس و ا/ت بخاطر مسخره کردن پلیس الان تو بازداشتگاهن ) 😒👮
هیونجین:
ا/ت : هاااااوو پس هیونجین کجا موند ساعت دو شب شدددددد ( رفتن تو خونه دنبال هیونجین گشتن و پیداش کردن ) جییییییغغغغ ددیییی چی شدی؟ ( بغض ، گریه)
هیونجین: ( مثل برق از خواب پرید با نیش باز به ا/ت نگاه کرد ) جان ددی ، ددی فداتشه
ا/ت: ............
( خبر رسیده که ا/ت الان یک ماهه جم کرده رفته خونه باباش و هیونجین افتاده به غلط کردن )👿🤬
۱۷.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.