فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت سی و سه
ا/ت
شب همش به اون مین جی فکر می کردم تا اینکه جرقه ای به مغزم خورد
سریع از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق جونگ کوک
- سلام
+ سلام این وقت شب چرا اومدی اینجا؟
- یه چیزی فهمیدم
+ بگو
- میتونیم بریم و دوربین مداربسته ی اون مکانی که تهیونگ برای مراسم رزرو کرده بود رو چک کنیم
+ باشه فردا با همدیگه میریم
- فقط یه چیزی
تهیونگ میخواد هرچه زودتر اون قرارداد رو بین شرکت ما و شرکت سونگ که حتی وجود خارجی نداره ببنده
+ این تهیونگ و من خفه بکنم
-......
+ فردا دربارش صحبت میکنیم فعلا برو بخواب
- باشه شب بخیر
+ شب بخیر
جونگ کوک ویو
ا/ت رفت و من پرونده ها رو چک میکردم به امید پیدا کردن مدرکی
سرم داخل برگه ها بود که گوشیم زنگ خورد
+ الو
£ الو سلام
+ سلام پیداش کردی؟
£ بله قربان مکان و ادرسش رو پیدا کردم
+ خوبه بفرستش برام
نگاهی به اون ادرس کردم
چقدر مکان دور افتاده ای بود
البته به این دلیل اینجا رو انتخاب کرده که کسی از گند کاری هاش با خبر نشه
رفتم توی اینترنت و درباره ی سابقه ی این عمارت سرچ کردم
۳ بار به دلیل جیغ و فریاد زیاد پلیس رفته اینجا
پس اونقدرام کار بلد نیستی کیم
فردا صبح
ا/ت ویو
سریع از خواب بیدار شدم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم سمت کمد لباس مورد نظرم رو تنم کردم و موهام رو خشک کردم
رفتم طبقه ی پایین که جونگ کوک گفت
+ ادرسش رو پیدا کردم
- واقعا
خب کجاس
+ داخل یه مکان متروکه ای که اصلا خیلی جای دور افتاده ایه
- پس حرفه ایه
+ نه اگر بود ۳ بار پلیس نمیرفت دم در خونش
- .......
+ امروز باهم میریم یه گشتی اون اطراف میزنیم
- باشه
من دیگه میرم
خدافظ
+ خدافظ
سوار ماشین شدم که راننده گفت
راننده: خانم دیروز جناب کیم داخل شرکت موندن
- چییییی؟
راننده: بله خانوم
- ای عوضی اخه مگه شرکت باباته
بی فانوسسسسسسسسس
بریم شرکت
راننده: چشم خانوم
داخل راه یه چند تا فحش آبدار نصیب اون تهیونگ کردم که قشنگ چسبید
بعد از رسیدن سریع رفتم طبقه ی بالا که دوباره جلوم سبز شد
∆ سلام
- سلام
∆ امروز من همه رو برای نهار دعوت کردم تو هم باید بیای؟
- باشه اگر تونستم میام
∆ حتما بیا
- باشه
∆ خب فعلا
- فعلا
رفتم داخل اتاقم و شماره شرکت جئون رو گرفتم
منشی: بله بفرمایید
- گوشی رو سریع بده به جونگ کوک
منشی: ببخشید شما؟
- منم ا/ت همسر جونگ کوک
منشی: اوه ببخشید خانوم صداتون رو نشناختم
- اشکالی نداره
منشی: یه دقیقه
جناب جئون همسرتونن
+ تلفن رو بده
منشی: چشم
- الو
+ سلام
- سلام
امروز نمی تونم بیام
+ برای چی
- تهیونگ به صرف نهار کل شرکت رو دعوت کرده نمی تونم نرم در ضمن می خوام یه چند تا حرف از زیر زبونش بکشم بیرون
+ باشه فقط مراقب باش
- اوکی فعلا
+فعلا
پارت سی و سه
ا/ت
شب همش به اون مین جی فکر می کردم تا اینکه جرقه ای به مغزم خورد
سریع از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق جونگ کوک
- سلام
+ سلام این وقت شب چرا اومدی اینجا؟
- یه چیزی فهمیدم
+ بگو
- میتونیم بریم و دوربین مداربسته ی اون مکانی که تهیونگ برای مراسم رزرو کرده بود رو چک کنیم
+ باشه فردا با همدیگه میریم
- فقط یه چیزی
تهیونگ میخواد هرچه زودتر اون قرارداد رو بین شرکت ما و شرکت سونگ که حتی وجود خارجی نداره ببنده
+ این تهیونگ و من خفه بکنم
-......
+ فردا دربارش صحبت میکنیم فعلا برو بخواب
- باشه شب بخیر
+ شب بخیر
جونگ کوک ویو
ا/ت رفت و من پرونده ها رو چک میکردم به امید پیدا کردن مدرکی
سرم داخل برگه ها بود که گوشیم زنگ خورد
+ الو
£ الو سلام
+ سلام پیداش کردی؟
£ بله قربان مکان و ادرسش رو پیدا کردم
+ خوبه بفرستش برام
نگاهی به اون ادرس کردم
چقدر مکان دور افتاده ای بود
البته به این دلیل اینجا رو انتخاب کرده که کسی از گند کاری هاش با خبر نشه
رفتم توی اینترنت و درباره ی سابقه ی این عمارت سرچ کردم
۳ بار به دلیل جیغ و فریاد زیاد پلیس رفته اینجا
پس اونقدرام کار بلد نیستی کیم
فردا صبح
ا/ت ویو
سریع از خواب بیدار شدم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم سمت کمد لباس مورد نظرم رو تنم کردم و موهام رو خشک کردم
رفتم طبقه ی پایین که جونگ کوک گفت
+ ادرسش رو پیدا کردم
- واقعا
خب کجاس
+ داخل یه مکان متروکه ای که اصلا خیلی جای دور افتاده ایه
- پس حرفه ایه
+ نه اگر بود ۳ بار پلیس نمیرفت دم در خونش
- .......
+ امروز باهم میریم یه گشتی اون اطراف میزنیم
- باشه
من دیگه میرم
خدافظ
+ خدافظ
سوار ماشین شدم که راننده گفت
راننده: خانم دیروز جناب کیم داخل شرکت موندن
- چییییی؟
راننده: بله خانوم
- ای عوضی اخه مگه شرکت باباته
بی فانوسسسسسسسسس
بریم شرکت
راننده: چشم خانوم
داخل راه یه چند تا فحش آبدار نصیب اون تهیونگ کردم که قشنگ چسبید
بعد از رسیدن سریع رفتم طبقه ی بالا که دوباره جلوم سبز شد
∆ سلام
- سلام
∆ امروز من همه رو برای نهار دعوت کردم تو هم باید بیای؟
- باشه اگر تونستم میام
∆ حتما بیا
- باشه
∆ خب فعلا
- فعلا
رفتم داخل اتاقم و شماره شرکت جئون رو گرفتم
منشی: بله بفرمایید
- گوشی رو سریع بده به جونگ کوک
منشی: ببخشید شما؟
- منم ا/ت همسر جونگ کوک
منشی: اوه ببخشید خانوم صداتون رو نشناختم
- اشکالی نداره
منشی: یه دقیقه
جناب جئون همسرتونن
+ تلفن رو بده
منشی: چشم
- الو
+ سلام
- سلام
امروز نمی تونم بیام
+ برای چی
- تهیونگ به صرف نهار کل شرکت رو دعوت کرده نمی تونم نرم در ضمن می خوام یه چند تا حرف از زیر زبونش بکشم بیرون
+ باشه فقط مراقب باش
- اوکی فعلا
+فعلا
۱۲.۹k
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.