چند پارتی
چند پارتی
part:5
تهیونگ من برآید بغل کرد و به سمت حمام برد حدود ۱ ساعت تو حمام بودیم و تهیونگ دلم رو ماساژ میداد منم فقط به حرف تهیونگ فکر میکردم یعنی چی که اون ازدواج واقعی نبود یعنی مامانم رو بازی داده یا کلا یه نقشه دیگه داره....
۵ دقیقه بعد
تهیونگ منو از حمام آورد بیرون و لباس هام رو میخواست تنم کنه که گفتم
ا.ت:خودم میپو...
تهیونگ:حرف نباشه
لباس هام رو تنم کرد و منو برد تو آشپزخونه و رو میز ناهار خوری نشوند و بهم یه مسکن و آب داد
تهیونگ:حالت بهتر شد
ا.ت:آره مرسی
تهیونگ: من صبحونه رو آماده کنم
تهیونگ داشت تخم مرغ رو تو ماهیتابه میشکوند که با حرف ا.ت به سمت ا.ت برگشت
ا.ت:میشه برام توضیح بدی
تهیونگ:چی رو
ا.ت:همون قضیه ازدواج
تهیونگ:خب من و مامانت اصلا ازدواج نکردیم و این یه شایعه ای که خودمون درست کردیم مامانت هم برای اینکه یه وقت به کسی نگی و بزاری این شایعه باقی بمونه به تو نگفت حالا هم که من گفتم لطفا به کسی هیچی نگو
ا.ت:یعنی تو مجرد ای
تهیونگ:(خنده)
ا.ت: جدی گفتم
تهیونگ:آره دیگه ولی ما عاشق یه دختر خیلی کیوت ام
ا.ت:کییی(ناراحت)
تهیونگ:خودت میدونی دیگه من عاشق تو ام فسقلی
ا.ت:واقعااااا (ذوق)
تهیونگ:آره
۵ روز بعد
ا.ت:تهیونگ اگه مامانم بیاد و از رابطه مون با خبر شه چه فکری میکنه
تهیونگ:نمیدونم فقط امیدوارم حالا حالا ها نیا...
زنگ در خورد
تهیونگ:بدبخت شدیم
ا.ت:من برم اون دستا گل هات رو گردن رو بپوشونم تو هم این عروسک خرسی که روش نوشتهlove رو قایم کن
تهیونگ:کی در رو باز کنه
ا.ت:بعد از این کار ها خودت باز کن
ویو ا.ت
یه یقه اصکی پوشیدم و رفتم پایین و در رو باز کردم
میرا:سلام دخترم سلام عزیزم
تهیونگ:سلام
ا.ت:سلام مامان
میرا:دخترم چرا تو تابستان یقه اصکی پوشیدی
ا.ت:هیچی فقط دلم خواست
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:5
تهیونگ من برآید بغل کرد و به سمت حمام برد حدود ۱ ساعت تو حمام بودیم و تهیونگ دلم رو ماساژ میداد منم فقط به حرف تهیونگ فکر میکردم یعنی چی که اون ازدواج واقعی نبود یعنی مامانم رو بازی داده یا کلا یه نقشه دیگه داره....
۵ دقیقه بعد
تهیونگ منو از حمام آورد بیرون و لباس هام رو میخواست تنم کنه که گفتم
ا.ت:خودم میپو...
تهیونگ:حرف نباشه
لباس هام رو تنم کرد و منو برد تو آشپزخونه و رو میز ناهار خوری نشوند و بهم یه مسکن و آب داد
تهیونگ:حالت بهتر شد
ا.ت:آره مرسی
تهیونگ: من صبحونه رو آماده کنم
تهیونگ داشت تخم مرغ رو تو ماهیتابه میشکوند که با حرف ا.ت به سمت ا.ت برگشت
ا.ت:میشه برام توضیح بدی
تهیونگ:چی رو
ا.ت:همون قضیه ازدواج
تهیونگ:خب من و مامانت اصلا ازدواج نکردیم و این یه شایعه ای که خودمون درست کردیم مامانت هم برای اینکه یه وقت به کسی نگی و بزاری این شایعه باقی بمونه به تو نگفت حالا هم که من گفتم لطفا به کسی هیچی نگو
ا.ت:یعنی تو مجرد ای
تهیونگ:(خنده)
ا.ت: جدی گفتم
تهیونگ:آره دیگه ولی ما عاشق یه دختر خیلی کیوت ام
ا.ت:کییی(ناراحت)
تهیونگ:خودت میدونی دیگه من عاشق تو ام فسقلی
ا.ت:واقعااااا (ذوق)
تهیونگ:آره
۵ روز بعد
ا.ت:تهیونگ اگه مامانم بیاد و از رابطه مون با خبر شه چه فکری میکنه
تهیونگ:نمیدونم فقط امیدوارم حالا حالا ها نیا...
زنگ در خورد
تهیونگ:بدبخت شدیم
ا.ت:من برم اون دستا گل هات رو گردن رو بپوشونم تو هم این عروسک خرسی که روش نوشتهlove رو قایم کن
تهیونگ:کی در رو باز کنه
ا.ت:بعد از این کار ها خودت باز کن
ویو ا.ت
یه یقه اصکی پوشیدم و رفتم پایین و در رو باز کردم
میرا:سلام دخترم سلام عزیزم
تهیونگ:سلام
ا.ت:سلام مامان
میرا:دخترم چرا تو تابستان یقه اصکی پوشیدی
ا.ت:هیچی فقط دلم خواست
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۸.۴k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.