چند پارتی
چند پارتی
part:3
ا.ت:وای همین کم بود
میرا:دخترم کم کم به هم عادت میکنید
ا.ت:من هیچ وقت به این عادت نمیکنم
میرا:به هر حال تهیونگ هم همین ۱۰ دقیقه پیش اومد اینجا راهنمايي اش کن به اتاقش
ا.ت:اتاقش کجاست
میرا:رو به روی اتاق خودت
ا.ت:ماماننن(کشیده)
تهیونگ:راهنماییم کن
ا.ت:از پله ها برو بالا😒
داشتم پسره رو راهنمایی میکردم که وقتی رسیدیم به اتاقش دست منو کشید و برد تو اتاق
ا.ت:چی..چیکار میکنی
تهیونگ:بچه اینقدر تو کار های منو مامانت دخالت نکن
ا.ت:به نگو بچه تو ام هم سن منی بعدشم من هر کاری بخوام میکنم
تهیونگ:اولن تو قلط میکنی دومن من ۲۸ سالمه
ا.ت:ولم کن
اومد درِ گوشم و بهم گفت:
تهیونگ:برو ولی اگه یکبار دیگه دخالت کنی من میدونم و تو(بم)
ا.ت سریع در رفت
ویو ا.ت
واییی این مرتیکه مشکل روحی داره کت ام رو درآوردم و کمی کراوات ام رو شل کردم تا راحت باشم از پله ها رفتم پایین و رفتم تو اتاق گیم چون خوابم نمیومد
یادمه از بچه گی عاشق بازی و گیم بودم
رفتم یه شیشه هم ویسکی اوردم و راحت شروع کردم به خوردن ویسکی و گیم زدن
برخلاف بقیه دختر ها که زود مست میشدن من هیچ وقت زیاد مست نمیشم
۷ صبح
ویو تهیونگ
داشتم میرفتم شرکت که دیدم برق یکی از اتاق ها روشنه رفتم ببینم برای چی روشنه که دیدم ا.ت رو صندلی گیم خوابش برده و یه شیشه ویسکی خالی بغلشه برآید بغلش کردم و بردمش تو اتاقش رو تخت
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم دیدم رو تخت خودم خوابم برده ولی مگه من رو صندلی گیم خوابم نبرده بود
هوففف مهم نیست رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم رفتم پایین که دیدم هیشکی نیست
حتما رفتن سرکار
۱ سال بعد
ا.ت:مامان حتما باید بری و منو با این تنها بزاری(آروم)
میرا:اون چیه دخترم اون دیگه پدرتِ بعدش هم من به اون اعتماد کامل دارم
ا.ت:باشه امیدوارم زودتر بیای
تهیونگ:خداحافظ میرا
ا.ت:خداحافظ مامان
میرا:هم دیگه رو نکشید
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:3
ا.ت:وای همین کم بود
میرا:دخترم کم کم به هم عادت میکنید
ا.ت:من هیچ وقت به این عادت نمیکنم
میرا:به هر حال تهیونگ هم همین ۱۰ دقیقه پیش اومد اینجا راهنمايي اش کن به اتاقش
ا.ت:اتاقش کجاست
میرا:رو به روی اتاق خودت
ا.ت:ماماننن(کشیده)
تهیونگ:راهنماییم کن
ا.ت:از پله ها برو بالا😒
داشتم پسره رو راهنمایی میکردم که وقتی رسیدیم به اتاقش دست منو کشید و برد تو اتاق
ا.ت:چی..چیکار میکنی
تهیونگ:بچه اینقدر تو کار های منو مامانت دخالت نکن
ا.ت:به نگو بچه تو ام هم سن منی بعدشم من هر کاری بخوام میکنم
تهیونگ:اولن تو قلط میکنی دومن من ۲۸ سالمه
ا.ت:ولم کن
اومد درِ گوشم و بهم گفت:
تهیونگ:برو ولی اگه یکبار دیگه دخالت کنی من میدونم و تو(بم)
ا.ت سریع در رفت
ویو ا.ت
واییی این مرتیکه مشکل روحی داره کت ام رو درآوردم و کمی کراوات ام رو شل کردم تا راحت باشم از پله ها رفتم پایین و رفتم تو اتاق گیم چون خوابم نمیومد
یادمه از بچه گی عاشق بازی و گیم بودم
رفتم یه شیشه هم ویسکی اوردم و راحت شروع کردم به خوردن ویسکی و گیم زدن
برخلاف بقیه دختر ها که زود مست میشدن من هیچ وقت زیاد مست نمیشم
۷ صبح
ویو تهیونگ
داشتم میرفتم شرکت که دیدم برق یکی از اتاق ها روشنه رفتم ببینم برای چی روشنه که دیدم ا.ت رو صندلی گیم خوابش برده و یه شیشه ویسکی خالی بغلشه برآید بغلش کردم و بردمش تو اتاقش رو تخت
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم دیدم رو تخت خودم خوابم برده ولی مگه من رو صندلی گیم خوابم نبرده بود
هوففف مهم نیست رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم رفتم پایین که دیدم هیشکی نیست
حتما رفتن سرکار
۱ سال بعد
ا.ت:مامان حتما باید بری و منو با این تنها بزاری(آروم)
میرا:اون چیه دخترم اون دیگه پدرتِ بعدش هم من به اون اعتماد کامل دارم
ا.ت:باشه امیدوارم زودتر بیای
تهیونگ:خداحافظ میرا
ا.ت:خداحافظ مامان
میرا:هم دیگه رو نکشید
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۸.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.