من اسیرنازچشمانت شدم آهوی دل

من اسیرنازچشمانت شدم آهوی دل
برده ای عقل از سرم جان ازتنم آهوی دل
رقص لبهایت به روحم ز عسل شیرینتراست
بس که جادوکرده سیمای رخت آهوی دل
همچوپروانه به شمع دور تو میگردم
تا همه بال وپرم سوزدتنم آهوی دل
به شبانگاه مهت شکوه سحر سازغمت
می نوازم بامژه زلف سرت آهوی دل
من به آهنگ غمت باعشق تومی رقصم
لرزش لبهای من باعشق تو آهوی دل
میکنی پنهان ترانه بامنه تشنه غزل
غزل قلب منی روح منی آهوی دل...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

تنهایی همین استتکرار تلخ زندگی بی توشاید که بدانی سخت است نف...

از ازل تا روز آخر گر چه دل ویران توستعشق من همچون حبابی در د...

ما به این حال پریشان شده، عادت کردیمدل شکستند ولی باز رفاقت ...

چقدر شعر بگویم برای چشمانت؟چگونه اشک بریزم بدون دستانت؟چقدر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط