باهمکاری jeon

باهمکاری: @jeo_n
when he betrayed you
part 4
ا/ت:
بلاخره هواپیما به زمین فرود اومد از هواپیما خارج شدم..خسته بودم.. حال نداشتم، همچنین..بدنم درد میکرد. ازبس که گریه کرده بودم زیر چشمام پف کرده بود.
وقتی تو فرودگاه اِما رو دیدم از شدت دلتنگی به بغلش رفتم و دوباره ولی ایندفعه واضح همچی رو براش تعریف کرد.
اما: مرتیکه الدنگ..چطور جرعت کرد باهات چنین کاری کنه!!!؟
ا/ت: چی بگم..اما من خستمه.
اما: تو خسته ای درسته بهتره تو بخوابی بعد خوش میگذرونیم..
ا.ت : کدوم خوشگذرونی وقتی حالم خوب نیست
اما: باشه پس بیا بریم خونم استراحت کن تا بتونیم باهم فکری بکنیم.
اما
" دختره بیچاره..صبر کن..اگر اون الدنگ رو ندیدم یک کاری باهاش میکنم که روزگارش سیاه بشه..بیشعور کثافت..ببینم چشمای دختره رو چیکار کرده..اونهمه مروارید مروارید میکرد این بود؟..خاکش میکنم صبر کن!"
از زبان جونگکوک :
چند بار سعی داشتیم از کارت بانکی همراه ا.ت و موبایلش ردش رو بزنیم ولی فهمیدم که کارت و موبایلش رو تعویض کرده، افرادم فرستادم کل فرودگاه سئول رو چک کنن ولی خبری از ا.ت نبود و این کار ۷ ساعت زمان برد.
هنگامی که رسیدم عمارت واسه خودم پکی ریختم و شروع به نوشیدن کردم که لیا اومد، لیوان شیشه ی شرا.بی که دستم بود رو پرت کردم به طرف دیوار که تکه تکه خورد شد زمین، که لیا از ترس گوشاش رو گرفت، عصبانیت کل وجودم رو گرفته بود که نفهمیدم لیا هم تو عمارت من بود این همه مدت از جام بلند شدم و لیا رو از موهاش گرفتم که صداش در اومد.
جونگکوک: تو اینجا چیکار میکنی هر.زه؟!!
لیا : جو.....نگ...کوک...خواهش...میکنم..(گریه)
جونگکوک : تو همچی رو خراب کردی و ا.ت رو ازم گرفتی فکر میکنی چطور میخوای این خرابکاری که انجام دادی حل کنی؟!!(عربده)
*بیشتر موهای لیا رو کشوند*
دیدگاه ها (۴۳)

با همکاری: @jeo_nwhen he betrayed you جونگکوک : جواب منو بده...

Little sister Part 1راویکوک و ا/ت خواهر و برادری هستند که پد...

توجه توجه..اهمم....خب!این آقای خوشگل نمیدونم میدونید یا نه و...

تک پارتی مافیایی کوک ا/ت: توی جنگل!.. پا برهنه!.. لای شاخه و...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

پارت ۹ فیک مرز خون و عشق

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط