part
part³
که گوشیو برداشتم
میا:الو؟
ناشناس:بیا بیرون وگرنه مادرتو میکشم
میا توی ذهنش[مامانم اینا که اینجا نیستن پس گوه میخوره]
میا:بُکشش اسکل
و گوشیو قطع کردم و به اسکلیش خندیدم
که صدای شلیک اومد و از پشت پنجره بیرونو نگاه کردم که دیدم جنازه ی مامانم روی زمینه و کنارش نوشته (حرفم دروغ نبود)
و زدم زیر گریه انگار ی تیکه از قلبم مثل شیشه خرد شده و با گریه رفتم یونا رو بیدار کردم
میا:یونا یونا یونا[گریه شدید]
یونا:چیشده؟
میا:م_م_ما_ماما_مامانم
یونا:مامانت چی؟[نگران]
میا:ک_ک_کشتنش
یونا:مسخره
میا:ب_بیرون پنجره رو نگاه کن[گریه]
و یونا رفت پنجره رو نگاه کرد و با کمال نا باوری جنازه ی مامان میا رو دید
و از شدت ناراحتی نمیدونست چیکار کنه
که به میا گفت [ما باید انتقام بگیریم]
....
که گوشیو برداشتم
میا:الو؟
ناشناس:بیا بیرون وگرنه مادرتو میکشم
میا توی ذهنش[مامانم اینا که اینجا نیستن پس گوه میخوره]
میا:بُکشش اسکل
و گوشیو قطع کردم و به اسکلیش خندیدم
که صدای شلیک اومد و از پشت پنجره بیرونو نگاه کردم که دیدم جنازه ی مامانم روی زمینه و کنارش نوشته (حرفم دروغ نبود)
و زدم زیر گریه انگار ی تیکه از قلبم مثل شیشه خرد شده و با گریه رفتم یونا رو بیدار کردم
میا:یونا یونا یونا[گریه شدید]
یونا:چیشده؟
میا:م_م_ما_ماما_مامانم
یونا:مامانت چی؟[نگران]
میا:ک_ک_کشتنش
یونا:مسخره
میا:ب_بیرون پنجره رو نگاه کن[گریه]
و یونا رفت پنجره رو نگاه کرد و با کمال نا باوری جنازه ی مامان میا رو دید
و از شدت ناراحتی نمیدونست چیکار کنه
که به میا گفت [ما باید انتقام بگیریم]
....
- ۱.۹k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط