بلند شدم رفتم آبمیوه با پنکیک آماده گذاشتم رو میز و بعد ک

بلند شدم رفتم آبمیوه با پنکیک آماده گذاشتم رو میز و بعد که خوردیم لباس پشیدیم که یهو صدای شلیک اومد رفتیم بیرون
مسئول :خوب بچه ها یه آزمایش هست که اصلا برای بعضیا خوشایند نیست ما شما رو تنها می فرستبم تو یه اتاقی که توش پر رنگ مایع خون هستش این آزمایش برای اینه که از خون نترسید.
من از خون نمی ترسیدم ولی آخه چه آزمایش چرتیه خوب حرکی بترسه میگه دیگه همه یکی یکی میرفتن و میومدن وقتی که بیرون میومدن رنگی شده بودن نوبت من بود رفتم تو اتاق کامل قرمز بود که یهو یه دستگاه بهم رنگ اسپری کرد که مثلا فکر کنم خونه
_من دیگه‌ میرم بیرون
اومدم بیرون بعد تهیونگ رفت و اومد رنگی بود خیلی خنده دار بود
_(خنده در حال جر خوردن)
+نخند
_خیلی باحال بود
+نه نبود
_یعنی از خون میترسی
+نه اون دستگاه بی صحاب که رنگ پاشید بد بود
_(خنده)
+زهر مار
_بی ادب بیا بریم خونه خود تو تمیز
دیدگاه ها (۵)

رفتیم تو خونه +ای بابا این رنگا رو مخمه _پس اول تو برو حمومر...

بعد غذا رفتیم خوابیدیم صب بیدار شدم فهمیدم تهیونگ دستمو بقل ...

رفتم برنج و رامیون و کیمیچی درست کردم و بردم+او مگه تو آشپزی...

یه نگاه به اسلحه کردم ازش سر در نمی آوردم که یکی اسلحمو بردا...

وقتی خواهرش بودی...

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط