یه نگاه به اسلحه کردم ازش سر در نمی آوردم که یکی اسلحمو ب

یه نگاه به اسلحه کردم ازش سر در نمی آوردم که یکی اسلحمو برداشت تهیونگ بود
_هعی چیکار می کنی
خشابو که جا انداخت فهمیدم چجوریه
اسلحه رو آورد جلو
+بگیرش
گرفتمش شرو بع شلیک کردم بعد چند دقیقه یاد گرفتم و هعی شلیک می کردم و حرسی که از بابام داشتم و با اون خالی می کردم که گفتن برای امروز بسه اسلحه رو که گذاشتم سر جاش دیدم تهیونگ داره با تعجب نگاهم میکنه
_چیه
+هی.هیچی
از زبان تهیونگ
دیدم داره با عصبانیت شلیک می کنه خودش خشاب و جامی نداخت انگار یاد گرفته بود خیلی خوب شلیک می کرد چرا یهو انقدر جذاب شده چی نه بابا چی میگی اون هم اتاقیته یه دختر لوسه
برمی گردیم پیش ا/ت
_خب بیا بریم دیگه
+باشه برو من میام
_باشه
رفتم تو ویلا قبل از اینکه تهیونگ بیاد یه بلیز و شلوار راحتی طوسی پوشیدم که تهیونگ اومد تو
_سلام
+سلام
_میخوام کیمچی بخورم توام میخوای
+آره


تموم شد الان بعدی رم میزارم ❤️😘
دیدگاه ها (۵۸)

رفتم برنج و رامیون و کیمیچی درست کردم و بردم+او مگه تو آشپزی...

بلند شدم رفتم آبمیوه با پنکیک آماده گذاشتم رو میز و بعد که خ...

خوراکی هارو گذاشت تو یخچال و بعد اومد نشست رو مبل کنار من _ر...

شرو کرد به اعلام گروه ها:۱-کیم نامجون و کیم سوکجین ۲-مین یون...

فراتر از مدرسه

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۱۱ویو جونکوکخیلی اعصابم به هم ریخته بود...

#عشق _جنایت🔪پارت 44 میا:برو به بچه یاد بده..... جینو:اوک بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط