بامداد خانوادگی
بامداد خانوادگی/1
ایزول: اره الان کجایی
هانول: کیهع
ایزول: باشه الان میامم خدافس
-قط
هانول: کی بود
ایزول: سرت تو کار خودت باشه
هانول: دوست پسرت بوددد؟؟؟؟؟
ایزول: هانولل خفهه شوو
-بورام میاد تو حال
بورام: چقد داد میزنین
هانول: ببخشید ملکهه
بورام: کی بود
ایزول: به شما چهه
-میره تو اتاقش
-بورام میره تو اتاق
ایزول: برو بیرونن
بورام: میدونی که اتاق منم هست
-میره میشینه رو تخت کتاب میخونه
هانول زنگ میزنه به یون سوک
یون سوک: الو
هانول: سلام داشی کجای؟؟؟
یون سوک: لندن میایی؟؟
هانول: کوفتت حوصلم به گا رفته
یون سوک: برو بیرون من الان جاییم نمیتونم بیام
هانول: کجا برم؟؟؟
یون سوک: چمیدونمم برو با دوستات بیرون
هانول: اوکیه برام اسنپ بگیرر
یون سوک: باشه خدافس
-قط
-هانول میره ی لباس بر میدارم عوض میکنه
بورام: کجا
هانول: دارم میرم پیش دوستام کافه
بورام: نخیر هانول تو فردا امتحان زبان داری بشین بخون
هانول: اصلا حوصلم نمیادد
بورام: تا نخونی جایی نمیری
(بورام و یوجین اخلاقاشون یکم شبی همه دوتاشون سخت گیرن بورام خیلی آرومه ولی لجباز و سختگیر ایزول هم اصلا کاری به کار کسی نداره و یون سوک که خیلیی پاین خیلیی برعکس یوجین)
هانول: من خوندم
بورام: بیا ازت بپرسم
هانول: آههه باشهه شب اومدم میخونمم
ساعت5 عصر
(شغل یوجین معلم زبانه ولی واسه ترم اول اینا نه بزا کسایی که میخوان محاجرت کنن تو اینگیلیسی حرفه ایه)
ایزول: من دارم میرم کتابخونه بای
هانول: بای
بورام: باشه
-رفت
بورام: هانول بشین بخون شب خوابت میگیره
هانول: بابا عه من نمیخوابم
هانول: خدافس
بورام: بای
-چند ساعتی بعد[7:55]
-زنگ خونه میخوره
-بورام وا میکنه
یوجین:علیک
بورام: سلام
ایزول: های
بورام: باهم بودین؟
یوجین: اره زنگ زده میگه بیا دنبالم نوکر گیر آورده
ایزول: اره الان کجایی
هانول: کیهع
ایزول: باشه الان میامم خدافس
-قط
هانول: کی بود
ایزول: سرت تو کار خودت باشه
هانول: دوست پسرت بوددد؟؟؟؟؟
ایزول: هانولل خفهه شوو
-بورام میاد تو حال
بورام: چقد داد میزنین
هانول: ببخشید ملکهه
بورام: کی بود
ایزول: به شما چهه
-میره تو اتاقش
-بورام میره تو اتاق
ایزول: برو بیرونن
بورام: میدونی که اتاق منم هست
-میره میشینه رو تخت کتاب میخونه
هانول زنگ میزنه به یون سوک
یون سوک: الو
هانول: سلام داشی کجای؟؟؟
یون سوک: لندن میایی؟؟
هانول: کوفتت حوصلم به گا رفته
یون سوک: برو بیرون من الان جاییم نمیتونم بیام
هانول: کجا برم؟؟؟
یون سوک: چمیدونمم برو با دوستات بیرون
هانول: اوکیه برام اسنپ بگیرر
یون سوک: باشه خدافس
-قط
-هانول میره ی لباس بر میدارم عوض میکنه
بورام: کجا
هانول: دارم میرم پیش دوستام کافه
بورام: نخیر هانول تو فردا امتحان زبان داری بشین بخون
هانول: اصلا حوصلم نمیادد
بورام: تا نخونی جایی نمیری
(بورام و یوجین اخلاقاشون یکم شبی همه دوتاشون سخت گیرن بورام خیلی آرومه ولی لجباز و سختگیر ایزول هم اصلا کاری به کار کسی نداره و یون سوک که خیلیی پاین خیلیی برعکس یوجین)
هانول: من خوندم
بورام: بیا ازت بپرسم
هانول: آههه باشهه شب اومدم میخونمم
ساعت5 عصر
(شغل یوجین معلم زبانه ولی واسه ترم اول اینا نه بزا کسایی که میخوان محاجرت کنن تو اینگیلیسی حرفه ایه)
ایزول: من دارم میرم کتابخونه بای
هانول: بای
بورام: باشه
-رفت
بورام: هانول بشین بخون شب خوابت میگیره
هانول: بابا عه من نمیخوابم
هانول: خدافس
بورام: بای
-چند ساعتی بعد[7:55]
-زنگ خونه میخوره
-بورام وا میکنه
یوجین:علیک
بورام: سلام
ایزول: های
بورام: باهم بودین؟
یوجین: اره زنگ زده میگه بیا دنبالم نوکر گیر آورده
- ۱.۵k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط