دو پارت بعدی هم باسه شب
#پارت66
من ازت متنفر نیستم
جیمین درحالی که با اخم حرکت میکرد خداحافظی به زوری گفت و منم سری تکون دادم و دنبال جیمین راه افتادم
شوگا رو صندلی پشتی نشوندیم و خدم امد جلو و کنار جیمین نشستم
جیمین درحالی که هنوز اخم رو پیشونیش بود و چیزایی زیر لب زمزمه میکرد ماشین و روشن کرد و حرکت کرد
بعد پنج مین به خونه رسیدیم با کمک جیمین شوگا رو به طبقه بالا بردیم و رو تخت خوابوندیم که درجا بیهوش شد
جیمین نگاهی بهم کرد و دارو های شوکا رو گرفت سمتم
جیمین: بیا اینم داروهاش هر دو ساعت یکبار بده بخوره
این شربت رو هم هر شیش ساعت یک بار
بهش برس و براش سوپ و چیزای موقوی درست کن تا زودی خوب بشه
باشه ای گفتم و سرم انداختم پایین و خاستم دارو هارپ بکیرم که دستشو کشید و نزاشت
با تعجب نگاهش کردم که دیدم با جدیت داره نگام میکنه
-چیزی شده؟ دارو هارپ بده خب
جیمین: ات لطفا قوی باش خب؟
خنده مصنوعی کردم
-منظورت چی..
یدفه با کشیده شدن تو بغلش حرفمو خردم محکم به خدش فشارم داد و سرم و سینش فشرد
جیمین: همه چی درست میشه خواهر کوچولو لطفا غصه نخور
میدونم خیلی دلت گرفته و غمگینی ولی لطفا آروم باش و به خدت مصلت باش
ازم جدا شد و دستاش رو قاب صورتم گرفت و زل زد تو چشمام
جیمین: ما پشتتیم.. من و بورام لبخندی زد... و حتی جین اونم میخاد تمام تلاشش رو بکنه که تو غصه نخوری
لبام لرزید و ناخودآگاه قطره اشکی رو گونه ام سر خرد
درحالی که دماغم و میشکیدم بالا لبخند به زوری زدم
-مرسییییی
خنده ای زد و سرم و دوباره به سینش فشرد
من ازت متنفر نیستم
جیمین درحالی که با اخم حرکت میکرد خداحافظی به زوری گفت و منم سری تکون دادم و دنبال جیمین راه افتادم
شوگا رو صندلی پشتی نشوندیم و خدم امد جلو و کنار جیمین نشستم
جیمین درحالی که هنوز اخم رو پیشونیش بود و چیزایی زیر لب زمزمه میکرد ماشین و روشن کرد و حرکت کرد
بعد پنج مین به خونه رسیدیم با کمک جیمین شوگا رو به طبقه بالا بردیم و رو تخت خوابوندیم که درجا بیهوش شد
جیمین نگاهی بهم کرد و دارو های شوکا رو گرفت سمتم
جیمین: بیا اینم داروهاش هر دو ساعت یکبار بده بخوره
این شربت رو هم هر شیش ساعت یک بار
بهش برس و براش سوپ و چیزای موقوی درست کن تا زودی خوب بشه
باشه ای گفتم و سرم انداختم پایین و خاستم دارو هارپ بکیرم که دستشو کشید و نزاشت
با تعجب نگاهش کردم که دیدم با جدیت داره نگام میکنه
-چیزی شده؟ دارو هارپ بده خب
جیمین: ات لطفا قوی باش خب؟
خنده مصنوعی کردم
-منظورت چی..
یدفه با کشیده شدن تو بغلش حرفمو خردم محکم به خدش فشارم داد و سرم و سینش فشرد
جیمین: همه چی درست میشه خواهر کوچولو لطفا غصه نخور
میدونم خیلی دلت گرفته و غمگینی ولی لطفا آروم باش و به خدت مصلت باش
ازم جدا شد و دستاش رو قاب صورتم گرفت و زل زد تو چشمام
جیمین: ما پشتتیم.. من و بورام لبخندی زد... و حتی جین اونم میخاد تمام تلاشش رو بکنه که تو غصه نخوری
لبام لرزید و ناخودآگاه قطره اشکی رو گونه ام سر خرد
درحالی که دماغم و میشکیدم بالا لبخند به زوری زدم
-مرسییییی
خنده ای زد و سرم و دوباره به سینش فشرد
۷.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.