mycharmingbully

#my_charming_bully
part³²

سینه هاس دقیقاً همون سایزی که میخواستم(خدایا توبه)
دستم بیشتر روش فشار دادم که دوباره ناله اش در اومد
و گفت
جیمین.... خواهش میکنم... ای.. این کار رو نکن(... یعنی ناله)
_راه نداره
که یهو جیغ زد
جیمین با تو عم میگم نکننننن...
ولم کن...
_جیغ و دادت روم تاثیر نداره
میدونستی که این کارت تجاوزه من خیلی راحت میتونم برم ازت شکایت کنم...
_ههــ... جرئتشو نداری بیب
جی... جیمین رفتارت عوض شده... چرا یهو از یه آدم مهربون دوباره داری همون جیمین ثابق میشی
شرول کرد به مشت زدن به سینم
جیمین به خودتتت بیاااااا تو... تو چت شد یهوووووو... سر چی حالت بده
واقعاً... حالم بد بود؟!!
جیمین... روز اول رابطه منو توعه... اینکار رو نکن... جیمین(..... دیگه ناله نیست)
راست میگفت کردم آدمی روز اول رابطش س. ک. س میکنه از روش بلند شدم دکمه هامو بستم
_شرمنده(لبخند)
.... ـ
_خببببب بیا بدو بیا بخوابیم (باز کردن بغلش)
هانا پرید رو تخت و اومد تو بغلم و دم گوشش آروم گفتم
_قول میدم تا زمانی که خودت دلت نخواد بهت دست نمیزنم
عاشقتم(بوسیدن لب(پوفیوززز لب جیمین مال یونگیههههه))
_ولی بهت قول نمیدم اگه همینطوری بخوای باشی دستم بد بده جا نره(بد بده کار کــــردی؟)
یا ایلفظلللللل
خنده ای بهش کردم رفو و لباسشو پوشید اومد پیشم دراز کشید
جیمین
_جونم؟
دلم میخواد تتو بزنم
_واقعاً؟ کجا؟
اینجا(اشاره به سینش)
_هه عمرن
چرا آخه؟
_آره بزارم اون مرده سینه هاتو ببینه..
خب میتون به یه زن بگم که اینکار رو بکنه...
_من یه رفیق دارم چند سال ازم بزرگتره زن داره تو کار تتو میتونی بری پیش اون
واقعاً؟
_اوهوم
مرسیییییی
_خواهش... حالا چی میخوای بزنی؟
سریع گوشیشو گرفت و عکس تتو رو بهم نشونن داد __
_قشنگه
خودم میدونم
_خب بخوابیم؟
آره..
شب بخیر
شب بخیر
فردا...
امروز قرار بود برگردیم خونه من هانا و جونگکوک و لیا رفتیم رو صندلی نشستیم(بچه ها صندلی از اون مدلایی هست که دوتا رو به روی همن)
ساعت 7 بود و هانا خیلی خوابش میومد سرشو گذاشتم رو شونم و بعد چند دقیقه خوابید لیا و جونگکوک هم داشتن باهم حرف میزدن و میخندیدن که جونگکوک یهو بلند خندید
*(🤣🤣🤣🤣🤣🤣ـ)
که محکم پامو زدم بهش که بهم نگاه کرد
*چته؟
_کوری نمیبینی خوابیده
§آخییییی خیلی کیوت خوابیده
_کیوت تر از کیوت
§یا جیمینا خیلی خوش شانسی که دختری مثل هانا گیرت اومده ها
_میدونم
*نیازمند به توجه لیا میباشم
میرا لارا لوسی هایون کای پشت ما نشسته جونگکوک هر از گاهی که نگاه به منو هانا مینداخت یواشکی به هایونی که روی پای کای نشسته بود نگاه میکرد
که دوباره با پام زدم به پاش
_چیزی پشت سرمه؟
*آره
_چی....
*بیخیل
_اوک



بچها منظورمو از حالت صندلی متوجه شدین؟
دیدگاه ها (۲)

#my_charming_bullyPart³⁰

من از این سه تا طرح خوشم اومدهحالا یه کدومشو انتخاب کنین

#my_charming_bullypart³¹_هانا میتونی واسش پتو بیاری؟ +آ.. آر...

#my_charming_bullyPart²⁹*من... میرم... یکم هوا بخورم_تنهایی ...

روزی که شب میشه_________________________پارت1❣️هانا تازه از ...

سناریو درخواستی وقتی روی رونشون شیک میزنیم

تکپارتی نگاه بی رحم-----------------------------------------...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط