mycharmingbully
#my_charming_bully
Part²⁹
*من... میرم... یکم هوا بخورم
_تنهایی نمیری.. منم باهات میام... ولی...(روشو میکنه سمت هانا)
+نگران من نباش بیکار نیستم کلی کار دارم
_باشه پس بریم
با جیمین رفتیم بیرون
که گفت
_میدونی... هانا ضربه بدی خورده ولی نشون نمیده
*هوم
_جونگکوک... اون که واست ارزش قائل نبود... تو هم که چهار روز بیشتر باهاش نبودی... چرا انقدر برات مهمه؟
*من خیلی وقت بود که دوسش داشتم
_اوه به هر حال...
*تو اگه هانا باهات اینکار رو میکرد حست چی بود... من الان همون حس رو دارم
_خب راستش تاحالا بهش فکر نکردم
چی حتی انکار هم نکرد این موضوع رو یه طوری رفتار کرد که انگار الان باهم هستن
*باهانا اوکی شدی... نه؟
_من... نه
*دروغ گو خوبی نیستی... نیاز نیست به خاطر من رابطتون رو پنهان کنین
شاید حق با جیمین باشه اون که واسه من ارزش قائل نشد پس...
*بریم پیتزایی؟
_ها؟ خوبی؟
*چقدر سوال میپرسی
_آخه.. الان....
*همدنطور که گفتی نمیخوام واسه آدمای بی ارزش افسرده بشم بدو بریم دنبال زن داداش
_آمممم... خب...
*بیا دیگه جمن شهههه
_من هیونگم پدسگگگگگ(میدوعه دنبالش)
*(خنده خرگوشی)
ادمین ویو
خب بریم یه سر به لی هانا بزنیم
ولی یه لایکم نشه این همه زحمت میکشم براتون مینویسم؟
هانا ویو سریع زنگ زدم به هایون(شمارشو حفظه)
+آشغال بردار
=به به... دیدی چطوری ریدم به جونگکوک
الان میخوام با کمک میرا برینم به رابطه تو و جیمین... تا چند ساعت دیگه واسه جیمین یه عکس ارسال میشه... لو ندی فتوشاپه ها
+ک... کثافتتتتتتت
=عاشق فشاری شدنتم... بای بای..
بوق بوق بوق
حالم بد شد نفسم تنگ شد افتادم زمین که صدای در اومد
و دیدم باز شد
که صدای داد و فریاد کسی رو میشنیدم
_هانااااا. هانا.. چیشدی
به زور صحبت کردم و گفتم
+اس.. اسپر.. ی
*کجاست؟
+کی... ف
جوتگکوک سریع رفت به سمت کیفم و اسپریم رو در اورد و داد دست جیمین
جیمین هم گزاشت تو دهنم و و اونو فشار داد
۳ بار این کار رو کرد جونگکوک واسم یکم آب اورد و خوردم
_ب.. بهتری؟
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم گوشیم یه جا افتاده بود و باز بود
جیمین به سمت گوشیم رفت و آخرین تماس که مربوط به هایون بود رو دید
_به هایون زنگ زدی؟
رفت سمت برنامه هام و اپلیکیشن سیو کردن کال رو زد و واردش شد و چند ثانیه بعد مکالمه منو هایون پخش شد
=به به... دیدی چطوری ریدم به جونگکوک
الان میخوام با کمک میرا برینم به رابطه تو و جیمین... تا چند ساعت دیگه واسه جیمین یه عکس ارسال میشه... لو ندی فتوشاپه ها
+ک... کثافتتتتتتت
=عاشق فشاری شدنتم... بای بای..
_این عوضی.. میخواد چه غلطی کنه؟ میخواد عکس فنوشاپ بگیره؟ هه کور خونده
جیمین ویو
با شماده ای که حتی اعضا هم ازش خبد نداشتن بهش پیام دادم
_سلام عشقم
=سلام.. شما؟
خودمو کای معرفی کردم
_کایم دیگه
=اوهو..امشب بیا...
Part²⁹
*من... میرم... یکم هوا بخورم
_تنهایی نمیری.. منم باهات میام... ولی...(روشو میکنه سمت هانا)
+نگران من نباش بیکار نیستم کلی کار دارم
_باشه پس بریم
با جیمین رفتیم بیرون
که گفت
_میدونی... هانا ضربه بدی خورده ولی نشون نمیده
*هوم
_جونگکوک... اون که واست ارزش قائل نبود... تو هم که چهار روز بیشتر باهاش نبودی... چرا انقدر برات مهمه؟
*من خیلی وقت بود که دوسش داشتم
_اوه به هر حال...
*تو اگه هانا باهات اینکار رو میکرد حست چی بود... من الان همون حس رو دارم
_خب راستش تاحالا بهش فکر نکردم
چی حتی انکار هم نکرد این موضوع رو یه طوری رفتار کرد که انگار الان باهم هستن
*باهانا اوکی شدی... نه؟
_من... نه
*دروغ گو خوبی نیستی... نیاز نیست به خاطر من رابطتون رو پنهان کنین
شاید حق با جیمین باشه اون که واسه من ارزش قائل نشد پس...
*بریم پیتزایی؟
_ها؟ خوبی؟
*چقدر سوال میپرسی
_آخه.. الان....
*همدنطور که گفتی نمیخوام واسه آدمای بی ارزش افسرده بشم بدو بریم دنبال زن داداش
_آمممم... خب...
*بیا دیگه جمن شهههه
_من هیونگم پدسگگگگگ(میدوعه دنبالش)
*(خنده خرگوشی)
ادمین ویو
خب بریم یه سر به لی هانا بزنیم
ولی یه لایکم نشه این همه زحمت میکشم براتون مینویسم؟
هانا ویو سریع زنگ زدم به هایون(شمارشو حفظه)
+آشغال بردار
=به به... دیدی چطوری ریدم به جونگکوک
الان میخوام با کمک میرا برینم به رابطه تو و جیمین... تا چند ساعت دیگه واسه جیمین یه عکس ارسال میشه... لو ندی فتوشاپه ها
+ک... کثافتتتتتتت
=عاشق فشاری شدنتم... بای بای..
بوق بوق بوق
حالم بد شد نفسم تنگ شد افتادم زمین که صدای در اومد
و دیدم باز شد
که صدای داد و فریاد کسی رو میشنیدم
_هانااااا. هانا.. چیشدی
به زور صحبت کردم و گفتم
+اس.. اسپر.. ی
*کجاست؟
+کی... ف
جوتگکوک سریع رفت به سمت کیفم و اسپریم رو در اورد و داد دست جیمین
جیمین هم گزاشت تو دهنم و و اونو فشار داد
۳ بار این کار رو کرد جونگکوک واسم یکم آب اورد و خوردم
_ب.. بهتری؟
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم گوشیم یه جا افتاده بود و باز بود
جیمین به سمت گوشیم رفت و آخرین تماس که مربوط به هایون بود رو دید
_به هایون زنگ زدی؟
رفت سمت برنامه هام و اپلیکیشن سیو کردن کال رو زد و واردش شد و چند ثانیه بعد مکالمه منو هایون پخش شد
=به به... دیدی چطوری ریدم به جونگکوک
الان میخوام با کمک میرا برینم به رابطه تو و جیمین... تا چند ساعت دیگه واسه جیمین یه عکس ارسال میشه... لو ندی فتوشاپه ها
+ک... کثافتتتتتتت
=عاشق فشاری شدنتم... بای بای..
_این عوضی.. میخواد چه غلطی کنه؟ میخواد عکس فنوشاپ بگیره؟ هه کور خونده
جیمین ویو
با شماده ای که حتی اعضا هم ازش خبد نداشتن بهش پیام دادم
_سلام عشقم
=سلام.. شما؟
خودمو کای معرفی کردم
_کایم دیگه
=اوهو..امشب بیا...
- ۳.۲k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط