پارت آخر

پارت آخر

فردای اون روز رمانتیک:

ات داره با خودش حرف میزنه: یماه دیگه بگذره شکمم یه کوچولو میاد جلو مهمونا فک میکنن زن جانگ جیهوپ زشته پس داروی ضد بارداری میخورم.
شب:

جیهوپ: سلام عشقم چطوری خوبی؟
ات: مرسی عزیزم
جیهوپ: ات برات بیبی چک گرفتم حتما باید حامله باشی
ات: جیهوپ ولی من دارو خوردم

(درسته جیهوپ اولش کمی ناراحت شد ولی بعدش گف فدای سرت ما بعدا بچه دار میشیم)

فردا شب:
امروز رفتیم مرکز خرید و لباس عروس جیهوپ برام خرید و برا خودشم رفتیم کت وشلوار گرفتیم و کلی خرید کردیم اومدیم

خب دیگه عشقام عروسی کردن و به خوبی و خوشی زندگی کردننن


خب فندقام پایانش رو دوست داشتید؟
درخواستی داشتید بگید.
دوستون دارم فندقام 💋❤️
دیدگاه ها (۱)

عشقی از جنس نفرتپات۷تعادلم رو از دست دادم و افتادمیهو کوک او...

درخواستی داشتید هم میتونید بگید.

عشقی از جنس نفرتپارت۶ا/ت ویو بعد اینکه کوک رفت به این که گفت...

جونگ کوک چجور دوست پسریه درخواستی عادت داره هر مهمونی یا منا...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۰تهیونگ :ولی چی جیا:خب من لباسم تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط