با من بمان پارت
با من بمان پارت ۶
بعد از اینکه یوسانو خودش را تخلیه کرد و یک بار همه ی مافیا را جر داد موری بعد اجازه گرفتن رفت داخل اتاق (هانیش خیلی سگ اگه در نزنی جرت می ده)
بعد چند ثانیه موری با صورتی سرخ در حالی که یقهی لباس آتسوشی و رانپو را گرفته بود و با یک لگد پرتشون کرد بیرون
رانپو: او مای گاد
آتسوشی : میشه با این حرفی که موری زد تا ابد از جفتشون باج بگیریم
رانپو نگاه معنا دار به آتسوشی
آتسوشی:😏😈
دازای: مگه چی گفت .
آتسوشی و رانپو :هیچی
الیس : حالا ببینید من چیا میدونم .
۵ دقیقه بعد رانپو آتسوشی و الیس یک جلسه ی جدا تشکلی دادن و اسمش را ورود ممنوع گذاشتن و با خوردن تخم با هم حرف می زدن
کنیکیدا: دازای ناخون نخور
دازای :.....
کنیکیدا :میگم ناخون نخور تخ*م سگ
دازای :
کنیکیدا یک کتک خیلی محکم دازای را مهمون کرد : کری مرتیکه بانداژ حروم کننننننن
فوکوزاوا و موری از دفتر در آمدن
فوکوزاوا: آتسوشی
آتسوشی : بله رئیس
فوکوزاوا نگاه تهید بار : کار تو بوده نه ؟
آتسوشی : نه رئیس
موری : پس از کجا می دونی دز مورد چی حرف میزنه
آتسوشی : من خدام
موری (نگاه:پاشو خودت را جمع کن تخم سگ )
فوکوزاوا: دیدی کار ما نبود حالا گمشو بیرون
موری : الان حرفش را باور کردی
فوکوزاوا: ننننن.....بله
موری : آخ.. داره دروغ میگه قیافه اش را نگه کن دار داد میزنه کار خودش بوده
فوکوزاوا: کنجی
کنجی : چشم رئیس
کنجی با سر خوشی تمام یقه ی تموم اعضای مافیا را گرفت و پرت کرد بیرون
بعد از اینکه یوسانو خودش را تخلیه کرد و یک بار همه ی مافیا را جر داد موری بعد اجازه گرفتن رفت داخل اتاق (هانیش خیلی سگ اگه در نزنی جرت می ده)
بعد چند ثانیه موری با صورتی سرخ در حالی که یقهی لباس آتسوشی و رانپو را گرفته بود و با یک لگد پرتشون کرد بیرون
رانپو: او مای گاد
آتسوشی : میشه با این حرفی که موری زد تا ابد از جفتشون باج بگیریم
رانپو نگاه معنا دار به آتسوشی
آتسوشی:😏😈
دازای: مگه چی گفت .
آتسوشی و رانپو :هیچی
الیس : حالا ببینید من چیا میدونم .
۵ دقیقه بعد رانپو آتسوشی و الیس یک جلسه ی جدا تشکلی دادن و اسمش را ورود ممنوع گذاشتن و با خوردن تخم با هم حرف می زدن
کنیکیدا: دازای ناخون نخور
دازای :.....
کنیکیدا :میگم ناخون نخور تخ*م سگ
دازای :
کنیکیدا یک کتک خیلی محکم دازای را مهمون کرد : کری مرتیکه بانداژ حروم کننننننن
فوکوزاوا و موری از دفتر در آمدن
فوکوزاوا: آتسوشی
آتسوشی : بله رئیس
فوکوزاوا نگاه تهید بار : کار تو بوده نه ؟
آتسوشی : نه رئیس
موری : پس از کجا می دونی دز مورد چی حرف میزنه
آتسوشی : من خدام
موری (نگاه:پاشو خودت را جمع کن تخم سگ )
فوکوزاوا: دیدی کار ما نبود حالا گمشو بیرون
موری : الان حرفش را باور کردی
فوکوزاوا: ننننن.....بله
موری : آخ.. داره دروغ میگه قیافه اش را نگه کن دار داد میزنه کار خودش بوده
فوکوزاوا: کنجی
کنجی : چشم رئیس
کنجی با سر خوشی تمام یقه ی تموم اعضای مافیا را گرفت و پرت کرد بیرون
- ۸۸۶
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط