جا نشد باز ادامه داره الان میزارم
پارت ۵
ات ویو
چون اگه پدر و مادرم از رابطهی من و کوک خبر داشته باشه به فنا میریم .
راوی
میشل وارد میشود
صدای لاستیک ها باصدای بلند به گوش می رسید یعنی اونا نزدیکن . همهی بادیگارد ها اول پیاده میشن و بعد از اون میشل پیاده میشه و به زبان ژاپنی میگه .
میشل . خوب آقای پارک فکر میکنید بتونید سر من رو قال بزارید و بهم محموله ها رو نرسونی و به بهانهی اینکه دزدیدن بهم ندی فکر میکنه من خر یا احمقم ؟؟؟ ( حرصی ، چون کوک بهش گفته که مدیریت باندم رو میدم به دست تو چون خیلی باهوش و فلان فلانی و این بی مغز هم باور کرده )
پارک ( پدر ات ). ببینید آقای میشل . من واقعا معذرت میخوام ( به کره ای میگه )و مترجم میشل هم ترجمه میکنه .
پارک. واقعا به خدا راست میگم همهی محموله هام به دست جئون دزدیده شده .
میشل . به من ربطی نداره . من تا دوباره بتونی محموله ها رو برام بفرستی دختر ت رو با خودم میبرم.
پارک . لطفا باهاش کار ی نداشته باشید .
میشل. حح( پوزخند ) انگار که معامله مون یادتون رفته میخواهید واسه یاد آوری انگشت دختر گلتون روببرم ؟؟ 🤨🤨
پارک . باشه .باشه هرچی شما بگید فقط اذیتش ،نکنید . خواهش میکنم
میشل . حالا ببینم با رفتارتون میسنجم
اینجا یه نکته بگم .
کوک به دستش کرم پودر زده و خوش رو به جای بادیگارد جا زده و ماسک و عینک و کلاه هم داره . یه لباس کت شلوار تما م سیاه .
و همهی حرف ها رو میشنوه و یه پوزخند میزنه .
خلاصه ات رو میشل با خودش میبره و پارک هم میره سراغ انتقام از جئون .
جئون ویو
واو عجب کسی . کی میتونه به جز خودم با پارک دعوا داشته باشه ؟؟
پارک
همهی بادیگارد ها روجمع کردم حدود ۱۵۰۰ نفر اینا و الان میخوام به عمارت جئن حمله بکنم . چطور جرعت کرده همین کاری رو بکنه . درست که کارش خیلی تمیز بوده و سریع. ولی نباید جرعت همچین کاری رو میکردیم من با زندگی و آیندهی دخترم بکشه پایین الان نشونت میدم . باید بودنم کدوم یکی از آدماش همچین کاری رد کرده و این مخ رو از کجاش آورده؟؟ ( با خودت دقیقا چند چندی ؟؟ )
جئون ویو
برای اولین بار داشتم بدون درسر و مزاحمت استراحت میکردم . که صدای گلوله بارون شروع شد .
نیروی پشتیبان خبر کردیم و شروع به جنگ کردیم . پارکبود . هعی خدا هوففف من باز چیکار کردم خودم نمیدونم و چی شده باز این شروع کرد؟؟؟
راوی ویو
پدر کوک و پدر ات درحال جنگ بودن و حدود ۶ ساعت طول کشید و هر دو به این نتیجه رسیدن این کار فایده نداره وبعد باهم حرف زدن و متوجه شدن یکی دیگه محموله های پارک رو دزدیده و کار جئون نبود و در همین حین طی ۶ ساعت . کوک به عمارت پارک حمله کرده بود و همه مرده بودن و تمام مدارک و .
ات ویو
چون اگه پدر و مادرم از رابطهی من و کوک خبر داشته باشه به فنا میریم .
راوی
میشل وارد میشود
صدای لاستیک ها باصدای بلند به گوش می رسید یعنی اونا نزدیکن . همهی بادیگارد ها اول پیاده میشن و بعد از اون میشل پیاده میشه و به زبان ژاپنی میگه .
میشل . خوب آقای پارک فکر میکنید بتونید سر من رو قال بزارید و بهم محموله ها رو نرسونی و به بهانهی اینکه دزدیدن بهم ندی فکر میکنه من خر یا احمقم ؟؟؟ ( حرصی ، چون کوک بهش گفته که مدیریت باندم رو میدم به دست تو چون خیلی باهوش و فلان فلانی و این بی مغز هم باور کرده )
پارک ( پدر ات ). ببینید آقای میشل . من واقعا معذرت میخوام ( به کره ای میگه )و مترجم میشل هم ترجمه میکنه .
پارک. واقعا به خدا راست میگم همهی محموله هام به دست جئون دزدیده شده .
میشل . به من ربطی نداره . من تا دوباره بتونی محموله ها رو برام بفرستی دختر ت رو با خودم میبرم.
پارک . لطفا باهاش کار ی نداشته باشید .
میشل. حح( پوزخند ) انگار که معامله مون یادتون رفته میخواهید واسه یاد آوری انگشت دختر گلتون روببرم ؟؟ 🤨🤨
پارک . باشه .باشه هرچی شما بگید فقط اذیتش ،نکنید . خواهش میکنم
میشل . حالا ببینم با رفتارتون میسنجم
اینجا یه نکته بگم .
کوک به دستش کرم پودر زده و خوش رو به جای بادیگارد جا زده و ماسک و عینک و کلاه هم داره . یه لباس کت شلوار تما م سیاه .
و همهی حرف ها رو میشنوه و یه پوزخند میزنه .
خلاصه ات رو میشل با خودش میبره و پارک هم میره سراغ انتقام از جئون .
جئون ویو
واو عجب کسی . کی میتونه به جز خودم با پارک دعوا داشته باشه ؟؟
پارک
همهی بادیگارد ها روجمع کردم حدود ۱۵۰۰ نفر اینا و الان میخوام به عمارت جئن حمله بکنم . چطور جرعت کرده همین کاری رو بکنه . درست که کارش خیلی تمیز بوده و سریع. ولی نباید جرعت همچین کاری رو میکردیم من با زندگی و آیندهی دخترم بکشه پایین الان نشونت میدم . باید بودنم کدوم یکی از آدماش همچین کاری رد کرده و این مخ رو از کجاش آورده؟؟ ( با خودت دقیقا چند چندی ؟؟ )
جئون ویو
برای اولین بار داشتم بدون درسر و مزاحمت استراحت میکردم . که صدای گلوله بارون شروع شد .
نیروی پشتیبان خبر کردیم و شروع به جنگ کردیم . پارکبود . هعی خدا هوففف من باز چیکار کردم خودم نمیدونم و چی شده باز این شروع کرد؟؟؟
راوی ویو
پدر کوک و پدر ات درحال جنگ بودن و حدود ۶ ساعت طول کشید و هر دو به این نتیجه رسیدن این کار فایده نداره وبعد باهم حرف زدن و متوجه شدن یکی دیگه محموله های پارک رو دزدیده و کار جئون نبود و در همین حین طی ۶ ساعت . کوک به عمارت پارک حمله کرده بود و همه مرده بودن و تمام مدارک و .
۶.۶k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.