love inother style پارت58
#love_inother_style #پارت58
#ساکونو #جینیونگ
ساکونو
لباسایی که باهاش امروز مسابقه دادیم درآوردم و لباس ورزشیمو که مخصوصا زوج ها بود پوشیدم دراز کشیدم.توتخت دستمو گذاشتم رویی صورتم یهو احساس کردم تختم سنگین شدش
*بهتری کارت خوب بود
من:هان آره خوبم! راستی جینیونگ میشه ازت یه چیزی بپرسم
جینیونگ:آره که میشه بپرس
من:چرا یهو اینقدر مهربون شدی قبلا من وتو کلکل هامون تا دوقرن تومیکشید که
جینیونگ:بیا بریم بابا مخت تاب برداشته بچع ها آتیش درست کردن لب ساحل هر چی نباشه دوروز دیگه میریم
من:درسته میریم دیگه بعدم پایه یه واری هستی باهام
جینیونگ:نه!!!
من:به درککک
رفتیم سمت آتیش که دیدم یکی اضافه اس جونگ بودش اومدم برم سمتش یهو دست یکی تویی دستام مانع شدش
من:ولم کن میخوام برم
جینیونگ:هرجا میری باهم گروهیت میری
من:برو بابا
رفتیم سمت بچهها
جونگ:چطوری کوتوله
من:گمرو بابا بچه ننه
دستمو انداختم دور گردنش مثل برادرام برام بودن چان گیتارشو برداشت و شروع کرد به خوندن وزدن ماهم دست میزدیم
من:وای جونگ اون آهنگ که باهم یاد داشتیم بزن بخونم
جونگ:اونوووو نه اصلافکرشم نکن کیف جان
من:جونن من جونن یونگ جون بک
بک:هیع من میگم جونمو از سر چهار راه آوردم میگین نه بیا دیگه
من؛خف کن بابا
جینیونگ:میشه من بخونم
برگشتم سمتش این بشر چرا اینقدر خجالتی شدع چرااز کنجکاوی داشتم میترکیدم گیتار رو گرفت دستش شروع کرد به زدن من داشتم خیرع خیره نگاش میکردم
شیائو:داداشمو خوردی
من:هنن نخیرم اشغال خور نیسم که
جونگ:خوشم میاد نگاه نمیکنی کیه طرفت باتریلی از روش رد میشی
من:از خودت یاد گرفتم
دوباره به جینیونگ نگاهم کردم اونم نگاهش روبه رو بود من جلوش نسشته بود اما مطئمن بودم نگاهش به من نیستم برگشتم پشت سرمو ببینم برگشتم دیدم یه دختراز مدرسه جونگه که موهایی رنگ کرده صورتی ودماغ عملی
من:چیش خاک توسر بی سلیقت کنن
چیش جذابه بهش نگاه میکنه اه اه
یه لحظه دستمو گذاشتم جلویی دهنم چیشد الآن حسودی کردم بلند شدم
یونگ:ساکونو کج..
من:بعدا حرف میزنم
به سمت دیگه که کسی نبودراهموکج کردم لب ساحل راه میرفتم کفشامو تویی دستم گرفتم دستموجلویی دهنم گرفتم اشکام میریخت یعنی من به دختری حسودی کردم که جینیونگ دوسش دارع غلط میکنه دوسش داشته باشه شل شدم یعنی دوسش دارم پسری که باهاش کل انداختم دوس دارم نه نمیخوام نمیخوام جز پدرم داداشم عاشق کسی بشم نه نمیخوام
#ساکونو #جینیونگ
ساکونو
لباسایی که باهاش امروز مسابقه دادیم درآوردم و لباس ورزشیمو که مخصوصا زوج ها بود پوشیدم دراز کشیدم.توتخت دستمو گذاشتم رویی صورتم یهو احساس کردم تختم سنگین شدش
*بهتری کارت خوب بود
من:هان آره خوبم! راستی جینیونگ میشه ازت یه چیزی بپرسم
جینیونگ:آره که میشه بپرس
من:چرا یهو اینقدر مهربون شدی قبلا من وتو کلکل هامون تا دوقرن تومیکشید که
جینیونگ:بیا بریم بابا مخت تاب برداشته بچع ها آتیش درست کردن لب ساحل هر چی نباشه دوروز دیگه میریم
من:درسته میریم دیگه بعدم پایه یه واری هستی باهام
جینیونگ:نه!!!
من:به درککک
رفتیم سمت آتیش که دیدم یکی اضافه اس جونگ بودش اومدم برم سمتش یهو دست یکی تویی دستام مانع شدش
من:ولم کن میخوام برم
جینیونگ:هرجا میری باهم گروهیت میری
من:برو بابا
رفتیم سمت بچهها
جونگ:چطوری کوتوله
من:گمرو بابا بچه ننه
دستمو انداختم دور گردنش مثل برادرام برام بودن چان گیتارشو برداشت و شروع کرد به خوندن وزدن ماهم دست میزدیم
من:وای جونگ اون آهنگ که باهم یاد داشتیم بزن بخونم
جونگ:اونوووو نه اصلافکرشم نکن کیف جان
من:جونن من جونن یونگ جون بک
بک:هیع من میگم جونمو از سر چهار راه آوردم میگین نه بیا دیگه
من؛خف کن بابا
جینیونگ:میشه من بخونم
برگشتم سمتش این بشر چرا اینقدر خجالتی شدع چرااز کنجکاوی داشتم میترکیدم گیتار رو گرفت دستش شروع کرد به زدن من داشتم خیرع خیره نگاش میکردم
شیائو:داداشمو خوردی
من:هنن نخیرم اشغال خور نیسم که
جونگ:خوشم میاد نگاه نمیکنی کیه طرفت باتریلی از روش رد میشی
من:از خودت یاد گرفتم
دوباره به جینیونگ نگاهم کردم اونم نگاهش روبه رو بود من جلوش نسشته بود اما مطئمن بودم نگاهش به من نیستم برگشتم پشت سرمو ببینم برگشتم دیدم یه دختراز مدرسه جونگه که موهایی رنگ کرده صورتی ودماغ عملی
من:چیش خاک توسر بی سلیقت کنن
چیش جذابه بهش نگاه میکنه اه اه
یه لحظه دستمو گذاشتم جلویی دهنم چیشد الآن حسودی کردم بلند شدم
یونگ:ساکونو کج..
من:بعدا حرف میزنم
به سمت دیگه که کسی نبودراهموکج کردم لب ساحل راه میرفتم کفشامو تویی دستم گرفتم دستموجلویی دهنم گرفتم اشکام میریخت یعنی من به دختری حسودی کردم که جینیونگ دوسش دارع غلط میکنه دوسش داشته باشه شل شدم یعنی دوسش دارم پسری که باهاش کل انداختم دوس دارم نه نمیخوام نمیخوام جز پدرم داداشم عاشق کسی بشم نه نمیخوام
۵.۱k
۱۸ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.