love inother style پارت56
#love_inother_style #پارت56
#میا #بک
میا
خوب دیگه تموم شدش از رویی شن هایی لب ساحل بلند شدم دفترمو گذاشتم توکولم داشتم راه میرفتم که یهو پام گیر کرد نزدیک بود بیفتم که یهو یکی دستامو گرفت
*هیع مواظب باش بابا
من:مرسی بابت کمکت بک بکی
بک:خواهش حالا جایزم چیه
من:یاااا بچه پرو اولا وظیفه انسانیت بود دوم من دوست دخترتم کم ترین کاریه که میتونی برام بکنی مزخرف نشو دیگه!!!
بک:من مزخرفم آره!!
من:نها مگه من چیزی گفتم
بک:ولی گفتی
من:نخیرم
یه قدم اومد جلو یه قدم رفتم عقب اون اومد من رفتم تا جایی که کولمو برداشتم د بدو که میدویی ها
رفتم داخل کلبه داشتم در میبستم که یهو پاشو گذاشت لایی در و دربازکرد منو چسبند به در
بک:که من مزخرفم آره
من:هن یادم.نمیاد راجب.چی حرف میزنی
بک:الآن یادت میارم
***///***///***
بک
من:الآن یادت میارم
لبامو گذاشتم رویی لباش اولش از شک شوکه شدن چشاش کاملا باز بود اما کم کم چشاش بسته شدش لبامو ازروی لباش برداشتم
میا:خیلی خری گاوووو این چه کاری بود کردی
من:نکه حالا توام بدت اومد
میا:توچرا اینقدر مردم آزار شدی؟؟؟؟
مطمئنی با ساکونو روحت جابه جا نشده
من:نمیدونم شاید
میا چنان مشتشو کوبید به بازوم آخم هوا رفت
میا:نه جابه جا نشده
من:که اینطوریه آره آره
شروع کردم به قلقلک دادنش
میا:وایی بک باشه باشه ببخشیدولم کن
ولش کردم کنارم چهار زانو نشست روزمین
میا:راستی اون پسره چیکاره شما میشه
من:اوه تو نمیدونی راستی حال و حوصله داستان داری
باشوق بهم خیره شدش خندم گرفت
من:خوب وقتی مادرمون مرد من ویونگ وجونگ دوستایی صمیمی بودیم البته بااینکه خیلی هواسمون به ساکونو بود اما خوب موقع مدرسه نمیشد هواسمون بهش باشه اما جونگ همیشه حواسش به ساکونو بود اون باعث شد ساکونو اونقدر روحیه جنگنده داشته باشه...
اما شاید همین باعث شدش ما خواهرمون اینقدر دوسش داشته باشیم تا حدی نخواییم اون عاشق بشه یا حتی به پسری جز ما دل ببنده
میا:نامردیه که
من:آره من کنار اومدم اما یونگ وپدرم براشون سخته
میا:که اینطور پس
لبخند گله گشادی زد
میا:چه خوب که درکش کردی
#میا #بک
میا
خوب دیگه تموم شدش از رویی شن هایی لب ساحل بلند شدم دفترمو گذاشتم توکولم داشتم راه میرفتم که یهو پام گیر کرد نزدیک بود بیفتم که یهو یکی دستامو گرفت
*هیع مواظب باش بابا
من:مرسی بابت کمکت بک بکی
بک:خواهش حالا جایزم چیه
من:یاااا بچه پرو اولا وظیفه انسانیت بود دوم من دوست دخترتم کم ترین کاریه که میتونی برام بکنی مزخرف نشو دیگه!!!
بک:من مزخرفم آره!!
من:نها مگه من چیزی گفتم
بک:ولی گفتی
من:نخیرم
یه قدم اومد جلو یه قدم رفتم عقب اون اومد من رفتم تا جایی که کولمو برداشتم د بدو که میدویی ها
رفتم داخل کلبه داشتم در میبستم که یهو پاشو گذاشت لایی در و دربازکرد منو چسبند به در
بک:که من مزخرفم آره
من:هن یادم.نمیاد راجب.چی حرف میزنی
بک:الآن یادت میارم
***///***///***
بک
من:الآن یادت میارم
لبامو گذاشتم رویی لباش اولش از شک شوکه شدن چشاش کاملا باز بود اما کم کم چشاش بسته شدش لبامو ازروی لباش برداشتم
میا:خیلی خری گاوووو این چه کاری بود کردی
من:نکه حالا توام بدت اومد
میا:توچرا اینقدر مردم آزار شدی؟؟؟؟
مطمئنی با ساکونو روحت جابه جا نشده
من:نمیدونم شاید
میا چنان مشتشو کوبید به بازوم آخم هوا رفت
میا:نه جابه جا نشده
من:که اینطوریه آره آره
شروع کردم به قلقلک دادنش
میا:وایی بک باشه باشه ببخشیدولم کن
ولش کردم کنارم چهار زانو نشست روزمین
میا:راستی اون پسره چیکاره شما میشه
من:اوه تو نمیدونی راستی حال و حوصله داستان داری
باشوق بهم خیره شدش خندم گرفت
من:خوب وقتی مادرمون مرد من ویونگ وجونگ دوستایی صمیمی بودیم البته بااینکه خیلی هواسمون به ساکونو بود اما خوب موقع مدرسه نمیشد هواسمون بهش باشه اما جونگ همیشه حواسش به ساکونو بود اون باعث شد ساکونو اونقدر روحیه جنگنده داشته باشه...
اما شاید همین باعث شدش ما خواهرمون اینقدر دوسش داشته باشیم تا حدی نخواییم اون عاشق بشه یا حتی به پسری جز ما دل ببنده
میا:نامردیه که
من:آره من کنار اومدم اما یونگ وپدرم براشون سخته
میا:که اینطور پس
لبخند گله گشادی زد
میا:چه خوب که درکش کردی
۵.۳k
۱۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.