love inother style پارت59
#love_inother_style #پارت59
#ساکونو #جینیونگ
جینیونگ
چرا رفتش چش شدش یه دختر که هم گروهی جونگ بود صداش زد
*پاشو دیگه دل بکن دیگه
اومد سمت ما
*سلام ببخشید جونگ ماهم مزاحمت ایجاد کرد
من:خواهش میکنم جونگ جان بلند شو برو دیگه
شیائو زدبه بازوم:زشته
من:ول کن بابا
جونگ:برو منم میام دونگی
دونگی:باشه خودت میدونی
رفتش جونگ هم بلند شدش و رفت سمتی که ساکونو رفت منم بلند شدم نمیزارم تنها بشه باهاش بدون صدا رفتم دنبالش ساکونو رویی زمین نشسته بودش صداش زد
جونگ:کوتوله
از همون جا خندهایی که همیشه عاشقش بودم که کم پیش میومد برایی من خرج کنه برایی جونگ خیرات میکرد پسره بوزینه
جونگ:چیشد یهو بلند شدی رفتی؟
ساکونو:آه هیچی نیس خوبم بریم
بلند شدش جونگ دست ساکونو با دستاش گرفت اخمایی من رف توهم
جونگ:ساکونو چندین ساله میشناسمت میدونی دیگه..
ساکونو:آره میدونم اما این مورد رو نمیتونم بهت بگم شرمنده جونگی
اشکاش ریخت درخشش اشکاش حس میکردم بی اختیار اشکایی منم میریخت
جونگ:اشکاتو پاک کن بهت میگم پاکشون کن
ساکونو:باشه الآن الگو خان
جونگ بغلش کرد رسما دیگه امیدم ناامید شدش اون جونگ دوس داشت
جونگ:میدونی که جزء گنجایی زندگی منی منم یه اژدهام که عاشق گنجاشه مواظبتم خوب
ساکونو:خیل خاب بابا فریدن بازیا چیه گمشو اونور
خندم گرفت هنوزم به هیچکس محل نمیده از اون جا دور شدم که دونگی رو دیدم
دونگی:اوه جینیونگ پسره جذاب اردوگاه
من:خوب که چی؟؟
دونگی:صدایی جذابی داشتی
من:میدونم به هرحال ممنونم
اومد نزدیکم چشام از تعجب باز شده بود داشتم نگاهش میکردم با وقاحت تمام رویی پنجه هاش بلند شدو لباش گذاشت رویی لبام
دونگی:اینطوری تشکر میکنن خوب من دیگه میرم جذاب
برگشتم پشتم ببینم ساکونو هس یانه دیدمش با چشایی متعجب و اشکی بهم زل زده بود
من:ساکونو...
ساکونو:مبارک باشه بریم من خسته ام
بدون اینکه نگاهم کنه راهشو کشید رفت عصبی دستی به موهام کشیدم چرا الآن باید میومد چرا حالا آخ آه با پام سنگ پرت کردم تو دریا یه درصد اگه میتونستم عاشق خودم کنمش به باد رفت داخل کلبه شدم پتو رو کشیده بود رو سرش خوابیده بود یعنی عادت داره موقعی که میخوابید پتو تا کلش میکشید اینو خوب فهمیده بودم
(سوم شخص زبون راوی)
ساکونو باچشمایی خیس بی صداگریه میکرد ومیگفت چرا حالاکه فهمیدم دوسش دارم اون دختره رو ببوسه خیلی سعی میکرد تا صدایی گریش بلند نشه وجینیونگ اذیت نکنه
جینیونگ به دختری که عاشقانه دوسش داشت و فکر.میکرد خوابه خیره شده بود اونم گریه میکرد اما بی صدا برایی عشقی که فک میکرد از دستش داده اما بدون اینکه ساکونو بفهمه
#ساکونو #جینیونگ
جینیونگ
چرا رفتش چش شدش یه دختر که هم گروهی جونگ بود صداش زد
*پاشو دیگه دل بکن دیگه
اومد سمت ما
*سلام ببخشید جونگ ماهم مزاحمت ایجاد کرد
من:خواهش میکنم جونگ جان بلند شو برو دیگه
شیائو زدبه بازوم:زشته
من:ول کن بابا
جونگ:برو منم میام دونگی
دونگی:باشه خودت میدونی
رفتش جونگ هم بلند شدش و رفت سمتی که ساکونو رفت منم بلند شدم نمیزارم تنها بشه باهاش بدون صدا رفتم دنبالش ساکونو رویی زمین نشسته بودش صداش زد
جونگ:کوتوله
از همون جا خندهایی که همیشه عاشقش بودم که کم پیش میومد برایی من خرج کنه برایی جونگ خیرات میکرد پسره بوزینه
جونگ:چیشد یهو بلند شدی رفتی؟
ساکونو:آه هیچی نیس خوبم بریم
بلند شدش جونگ دست ساکونو با دستاش گرفت اخمایی من رف توهم
جونگ:ساکونو چندین ساله میشناسمت میدونی دیگه..
ساکونو:آره میدونم اما این مورد رو نمیتونم بهت بگم شرمنده جونگی
اشکاش ریخت درخشش اشکاش حس میکردم بی اختیار اشکایی منم میریخت
جونگ:اشکاتو پاک کن بهت میگم پاکشون کن
ساکونو:باشه الآن الگو خان
جونگ بغلش کرد رسما دیگه امیدم ناامید شدش اون جونگ دوس داشت
جونگ:میدونی که جزء گنجایی زندگی منی منم یه اژدهام که عاشق گنجاشه مواظبتم خوب
ساکونو:خیل خاب بابا فریدن بازیا چیه گمشو اونور
خندم گرفت هنوزم به هیچکس محل نمیده از اون جا دور شدم که دونگی رو دیدم
دونگی:اوه جینیونگ پسره جذاب اردوگاه
من:خوب که چی؟؟
دونگی:صدایی جذابی داشتی
من:میدونم به هرحال ممنونم
اومد نزدیکم چشام از تعجب باز شده بود داشتم نگاهش میکردم با وقاحت تمام رویی پنجه هاش بلند شدو لباش گذاشت رویی لبام
دونگی:اینطوری تشکر میکنن خوب من دیگه میرم جذاب
برگشتم پشتم ببینم ساکونو هس یانه دیدمش با چشایی متعجب و اشکی بهم زل زده بود
من:ساکونو...
ساکونو:مبارک باشه بریم من خسته ام
بدون اینکه نگاهم کنه راهشو کشید رفت عصبی دستی به موهام کشیدم چرا الآن باید میومد چرا حالا آخ آه با پام سنگ پرت کردم تو دریا یه درصد اگه میتونستم عاشق خودم کنمش به باد رفت داخل کلبه شدم پتو رو کشیده بود رو سرش خوابیده بود یعنی عادت داره موقعی که میخوابید پتو تا کلش میکشید اینو خوب فهمیده بودم
(سوم شخص زبون راوی)
ساکونو باچشمایی خیس بی صداگریه میکرد ومیگفت چرا حالاکه فهمیدم دوسش دارم اون دختره رو ببوسه خیلی سعی میکرد تا صدایی گریش بلند نشه وجینیونگ اذیت نکنه
جینیونگ به دختری که عاشقانه دوسش داشت و فکر.میکرد خوابه خیره شده بود اونم گریه میکرد اما بی صدا برایی عشقی که فک میکرد از دستش داده اما بدون اینکه ساکونو بفهمه
۸.۹k
۱۸ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.