اینکه...
اینکه...
از حرف زدن با ادمایی غیر از اونایی که میشناسمشون میترسم،خیلی کاش ها توی ذهنم میاره جوری که من حتی با اونایی که دوسشونم دارم یا میشناسمشون میترسم حرف بزنم!دیگه از حرف زدن میترسم هر وقت حتی یه کلمه میگم هزار بار کلنجار میرم که از گفتنش نترسم😔
کاش میتونستم!
کاش میگفتم!
کاش نبود!
کاش نبودم!
کاش نمیشناختمش!
کاش نمیومد!
کاش ندیده بودمش!
کاش برام مهم نبود!
کاش برای من بود!
کاش میشد!
کاش زنده بود!
کاش پیشم بود!
کاش نترسم!
کاش بفهمه!
کاش ببینه!
کاش میتونسم!
کاش نگفته بودم!
کاش نمیرفت!
کاش سرد نمیشد!
کاش تو حاشیه نبودم!
کاش میتونستم دوسش داشته باشم!
کاش...کاش انقدر ای کاش تو ذهنم نبود(((:
اون روز که با دوستم رفته بودم بیرون از حرف زدن ادما باهم میترسیدم...خیلی زور زدم خودم و نگه دارم و نترسم انقدر بیرون نرفته بودم حتی یادم رفته بود چجور ارتباط برقرار کنم!
از حرف زدن با ادمایی غیر از اونایی که میشناسمشون میترسم،خیلی کاش ها توی ذهنم میاره جوری که من حتی با اونایی که دوسشونم دارم یا میشناسمشون میترسم حرف بزنم!دیگه از حرف زدن میترسم هر وقت حتی یه کلمه میگم هزار بار کلنجار میرم که از گفتنش نترسم😔
کاش میتونستم!
کاش میگفتم!
کاش نبود!
کاش نبودم!
کاش نمیشناختمش!
کاش نمیومد!
کاش ندیده بودمش!
کاش برام مهم نبود!
کاش برای من بود!
کاش میشد!
کاش زنده بود!
کاش پیشم بود!
کاش نترسم!
کاش بفهمه!
کاش ببینه!
کاش میتونسم!
کاش نگفته بودم!
کاش نمیرفت!
کاش سرد نمیشد!
کاش تو حاشیه نبودم!
کاش میتونستم دوسش داشته باشم!
کاش...کاش انقدر ای کاش تو ذهنم نبود(((:
اون روز که با دوستم رفته بودم بیرون از حرف زدن ادما باهم میترسیدم...خیلی زور زدم خودم و نگه دارم و نترسم انقدر بیرون نرفته بودم حتی یادم رفته بود چجور ارتباط برقرار کنم!
۱۴.۰k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱