تکپارتی(درخواستی)
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#یونجون
&وقتی زیادی روت...
علامت ا.ت+ علامت یونجون_
_همین که گفتم اون مردکو نمیبوسی!
+یا یونجون منطقی رفتار کن چاگی..
_اگه مسئله خودت باشی منطق به چپم نیست..
+یونجون من یه بازیگرم باید انجام..
همینطور که تورو بین خودش و دیوار حپس کرده بود ادامه داد:ادیت بزنن..
+یونجون نمیشهه..
_میشه باید بشه..نباشه هم بازم میگم عمرا بذارم ببوستت!
از حرص خوردن و حسودی کیوتش خندت گرفت ولی خیلی زود خودتو جمعو جور کرده و دوباره با حالت جدی ادامه دادی:متاسفم چاگی من این سکانسو انجام میدم!
_تو غلط میکنی با عمت!
+یا یونجونا عمهام چه تقصیری داره؟
_چون برادرش تورو زایده...
از خنده پاره شده و دوباره لب زدی:احیانا نباید به خالم فش میدادی...آخه مامام منو زایده..
_داری بحثو عوض میکنی؟
+نه اونی که داره بحثو عوض میکنه تویی نه من..
_ا.ت یه کم کوتاه بیا دختر به حرفم گوش کن خوب؟
+متاسفم ولی اینبار نه..
تا خواست حرف دیگری بزنه که با صدای پشت در که تورو برای گرفتن سکانس بعدی صدا کردن..
£خانوم کیم ا.ت؟برای گرفتن سکانس آماده اید..
+بله بله الان میام..
دوباره به چشای خشمگین مردت خیره شدی و آروم از زیر دستاش در امدی..
+خیلی کوتاهه قول میدم زود تموم شه..
و بدون شنیدن پاسخی از طرف یونجون از اتاق در امدی و به سمت صحنه رفتی..
همه چیز آماده بود صحنه سازی نور پردازی و برفی که الکی از بالا قرار بود موقع بوستون بباره..
کارگردان:خب آماده،اکشن!
پارتنرت به سمتت امد از کمرت گرفت و خواست بوسه رو شروع کنه که یهو..
_کات کات کات!*داد*
همه به سمت صدا برگشتن که گارگردان و بیچاره تهیه کننده و فیلم بردار با تعجب و تو با کلافگی به یونجون خیره شدین..
بدون توجه به بقیه با خشم به سمتت قدم برداشت و موقعی که بهت رسید پارتنر پیچارتو به عقب هول داد تا خواستی ری اکشنی نشون بدی که کولت گرفت و دوباره برگشتو به سمت در خروجی قدم برداشت و در عین حال با صدای بلند ادامه داد:متاسفم سریال نصفه نیمه میمونه،این زن ماله منه و من به هیچ وجه اجازه بوسه توسط یه مرد دیگه که هیچ اجازه نگاه بهش هم نمیدم!
. . . The end
#درخواستی
#یونجون
&وقتی زیادی روت...
علامت ا.ت+ علامت یونجون_
_همین که گفتم اون مردکو نمیبوسی!
+یا یونجون منطقی رفتار کن چاگی..
_اگه مسئله خودت باشی منطق به چپم نیست..
+یونجون من یه بازیگرم باید انجام..
همینطور که تورو بین خودش و دیوار حپس کرده بود ادامه داد:ادیت بزنن..
+یونجون نمیشهه..
_میشه باید بشه..نباشه هم بازم میگم عمرا بذارم ببوستت!
از حرص خوردن و حسودی کیوتش خندت گرفت ولی خیلی زود خودتو جمعو جور کرده و دوباره با حالت جدی ادامه دادی:متاسفم چاگی من این سکانسو انجام میدم!
_تو غلط میکنی با عمت!
+یا یونجونا عمهام چه تقصیری داره؟
_چون برادرش تورو زایده...
از خنده پاره شده و دوباره لب زدی:احیانا نباید به خالم فش میدادی...آخه مامام منو زایده..
_داری بحثو عوض میکنی؟
+نه اونی که داره بحثو عوض میکنه تویی نه من..
_ا.ت یه کم کوتاه بیا دختر به حرفم گوش کن خوب؟
+متاسفم ولی اینبار نه..
تا خواست حرف دیگری بزنه که با صدای پشت در که تورو برای گرفتن سکانس بعدی صدا کردن..
£خانوم کیم ا.ت؟برای گرفتن سکانس آماده اید..
+بله بله الان میام..
دوباره به چشای خشمگین مردت خیره شدی و آروم از زیر دستاش در امدی..
+خیلی کوتاهه قول میدم زود تموم شه..
و بدون شنیدن پاسخی از طرف یونجون از اتاق در امدی و به سمت صحنه رفتی..
همه چیز آماده بود صحنه سازی نور پردازی و برفی که الکی از بالا قرار بود موقع بوستون بباره..
کارگردان:خب آماده،اکشن!
پارتنرت به سمتت امد از کمرت گرفت و خواست بوسه رو شروع کنه که یهو..
_کات کات کات!*داد*
همه به سمت صدا برگشتن که گارگردان و بیچاره تهیه کننده و فیلم بردار با تعجب و تو با کلافگی به یونجون خیره شدین..
بدون توجه به بقیه با خشم به سمتت قدم برداشت و موقعی که بهت رسید پارتنر پیچارتو به عقب هول داد تا خواستی ری اکشنی نشون بدی که کولت گرفت و دوباره برگشتو به سمت در خروجی قدم برداشت و در عین حال با صدای بلند ادامه داد:متاسفم سریال نصفه نیمه میمونه،این زن ماله منه و من به هیچ وجه اجازه بوسه توسط یه مرد دیگه که هیچ اجازه نگاه بهش هم نمیدم!
. . . The end
۲۵.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.