پارت صدوشانزده

#پارت صدوشانزده


امیر علی:
با تکون تخت برگشتم واز دیدن رُز متعجب شدم
نشستم وگفتم : چی شده ؟خوبی ؟
رُز با بغض گفت : نمی دونم چرا انقدر دردارم
- چقدر گفتم دست به هیچی نزن مگه خودشون فلجن ...کجات درد داره
دستشو گذاشت پایین شکمش وگفت : خیلی درد دارم ...
چراغ رو روشن کردم وگفتم : چرا دردداری مگه چیکار کردی
لبشو گاز گرفت وگفت : آرمان رو بغل کردم اینجوری شد
- بریم دکتر آماده شو
رُز : نه
از نه گفتنش تعجب کردم اینجوری با صدای بلندی گفت
- چرا نه
رُز: یه مسکن می خورم خوب میشم
- تو بارداری پاشو برو لباس بپوش
رُز: اخه نمیشه تو فردا عروسیته
- خوب باشه چه ربطی داره
نگام کرددستشو گرفتم وگفتم : بپوش تا بیام
نگاهش رو سینم بود تازه فهمیدم چیزی تنم نیست
- رُز
رُز: خوبم ...چیز مهمی نیست ..
- رُز مگه بچه ای اگه چیزیت بشه چی
رُز :اگه تا فردا خوب نشدم میرم ...ببخشی بیدارت کردم
متعجب نگاش کردم چونه اش داشت می لرزید
- تو چته
کشیدمش تو بغلم هیچی نگفت
رُز : ازم دلخورنباش امیر علی ایشالا خوشبخت بشی
چرا لال شدم چرا لب باز نمی کردم حرف بزنم .ولی اگه حرف می زدم باز یه ساز دیگه می زد چیکار می کردم ؟!
رُز: شب بخیر
رفت ومن احمق تازه فهمیدم دل درد بهانه بود دلم می خواست برم پیشش ولی از عکس العملش می ترسیدم آخرش طاقت نیاوردم وبلند شدم رفتم اتاقش پشت سرش دراز کشیدم برگشت واومد تو بغلم جا خوردم ولی جاش لبخند نشست رو لبم هر چند که دلیل این رفتارشو نمی فهمیدم
موهاشو ناز کردم وپچ پچ مانند گفتم : دردت خوب شد
رُز: آره
- خوبه
تا صبح بیدار بودم واون راحت تو بغلم خواب بود
دیدگاه ها (۹)

#پارت صدوهفده- امیر علی ...- هوووم صدای خنده اومد متعجب چشام...

#پارت صدهجدهمامیر علی:رهام سوالی نگاهم می کرد ومن باز سکوت ک...

#پارت صدو پونزدهامیر علی : دستی به موهای خیسم کشیدم ونشستم ک...

#پارت صدوچهارده انقدر این هفته تو خونه رفت وآمد بود دیونه شد...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط