عروسک خانوم من
p۲6
بقیه میشه
_آزمایش چطور؟
ا.ت: دی ان ای ها جدا شدن کوک داره آدماش رو درست میکنه و تهیونگ هم جدیدا هفت تا از بزرگترین بانکای آمریکا رو زده واسه همین یه مشکل بزرگ واسه کوک درست شده و نمیتونه هم برا آمریکا اسلحه بده هم انگلستان الان پولی نگرفته که بتونه ساخت و ساز کنه
_امیلیا چطور
ا.ت: داره باند میزنه به تهیونگ و کوک گفتم حمایتش کنن
_افرین دخترم ....برنده فعلا تهیونگه ولی باز قضاوت با خودته....توی شرایط سخت تر باید ببینیشون
ا.ت: چشم عزیزم فعلا خداحافظ
یهو دستی رو شونه ا.ت نشست
ا.ت ویو
این کیه....این موقع شب.....نباید شنیده باشن
ا.ت برگشت سمت فرد و خدمتکار کوک رو دید و با آرامش نفسش رو داد بیرون
☆خانم جرت اینجا هستید
ا.ت: چقدر از حرفامو شنیدی(ترسناک)
☆ف...فقط یکم چ..چرا
ا.ت: اشکال نداره....شب بخیر برو تو خونه
خدمتکار سرشو تکون داد و به سمت عمارت حرکت کرد وه توی یه لحظه جلو دهنش گرقته شد و چاقو وارد گردنش شد و فقط جیغش خیلی خفیف سکوت رو شکست
ا.ت: نباید دنبالم میومدی(تو گوشش)
ا.ت ویو
نمیتونم ببرمش جایی کوک میفهمه کار من بوده پس مجبورم خودم از یه روش دیگه برم....سریع رفتم تو عمارت و در اتاق کوک رو باز کردم و دیدم خوابه سریع رفتم رو تختش و تکونش دادم
ا.ت: کوک کوک بیدارشو
یهو کوک بلند شد و با گردن ا.ت رو زد زمین و گمشو فشار داد
ا.ت: م...منم ا...ا.ت
کوک: تویی(گلوش رو ول کرد)
ا.ت: اخخخخ اح اح ...کوک من یه کاری کردم....
کوک: هوف چیکار
ا.ت: من من خوابم نمیبرد بعد رفتم تو حیاط یکی امد طرفم منم...منم مثل تویی که گلوم رو فشار دادی....چ...چاقو زدم بهش اون مرده
کوک: ک..کی بود؟
ا.ت: یکی از خدمتکارات
کوک: هوفففففف تو چه غلطی کردی(یکم بلند)
کوک دستشو برد بالا تا جوری بکوبه تو دهن ا.ت که یهو یادش امد باید برا رسیدن به هدفش به ا.ت نزدیک شه...توی تاریکی خون جلو چشماش رو گرفته بود اما همون دست رو اورد پایین و ا.ت رو بغل گرفت و اروم زد پشتش
کوک: .....هوف اشکال نداره اشکال نداره اگه میترسی امشب کنار من بخواب
ا.ت: م...میتونم؟
کوک: اره من میگم بیان جنازه رو ببرن
کوک منتظر جواب نموند و زنگ زد به حراست و خواست جنازه رو ببرن و دفن کنن و خون و چیزای دیگه رو هم پاک کنن و فردا اعلام کنن که یه خدمتکار جایگزین بشه چون اون استفا داده
ولی این کارا چی بودن؟ا.ت و کوک برا هم نقش بازی میکردن نقش یه دختر مظلوم و پسری محافظ کار
ا.ت و کوک به اکراع همو بغل کردن و خوابیدن که...
خبببب ۴۰ تا ❤ رو یادتون نره
عاشقتونم شرمنده داشتم چند تا کار میکردم اگه زود لایک برسه بد قولی رو کنار میزارم و درجا اپ میکنم چون نوشتمش
#عروسک_خانوم_من
#سناریو
#بی_تی_اس
#کوک
بقیه میشه
_آزمایش چطور؟
ا.ت: دی ان ای ها جدا شدن کوک داره آدماش رو درست میکنه و تهیونگ هم جدیدا هفت تا از بزرگترین بانکای آمریکا رو زده واسه همین یه مشکل بزرگ واسه کوک درست شده و نمیتونه هم برا آمریکا اسلحه بده هم انگلستان الان پولی نگرفته که بتونه ساخت و ساز کنه
_امیلیا چطور
ا.ت: داره باند میزنه به تهیونگ و کوک گفتم حمایتش کنن
_افرین دخترم ....برنده فعلا تهیونگه ولی باز قضاوت با خودته....توی شرایط سخت تر باید ببینیشون
ا.ت: چشم عزیزم فعلا خداحافظ
یهو دستی رو شونه ا.ت نشست
ا.ت ویو
این کیه....این موقع شب.....نباید شنیده باشن
ا.ت برگشت سمت فرد و خدمتکار کوک رو دید و با آرامش نفسش رو داد بیرون
☆خانم جرت اینجا هستید
ا.ت: چقدر از حرفامو شنیدی(ترسناک)
☆ف...فقط یکم چ..چرا
ا.ت: اشکال نداره....شب بخیر برو تو خونه
خدمتکار سرشو تکون داد و به سمت عمارت حرکت کرد وه توی یه لحظه جلو دهنش گرقته شد و چاقو وارد گردنش شد و فقط جیغش خیلی خفیف سکوت رو شکست
ا.ت: نباید دنبالم میومدی(تو گوشش)
ا.ت ویو
نمیتونم ببرمش جایی کوک میفهمه کار من بوده پس مجبورم خودم از یه روش دیگه برم....سریع رفتم تو عمارت و در اتاق کوک رو باز کردم و دیدم خوابه سریع رفتم رو تختش و تکونش دادم
ا.ت: کوک کوک بیدارشو
یهو کوک بلند شد و با گردن ا.ت رو زد زمین و گمشو فشار داد
ا.ت: م...منم ا...ا.ت
کوک: تویی(گلوش رو ول کرد)
ا.ت: اخخخخ اح اح ...کوک من یه کاری کردم....
کوک: هوف چیکار
ا.ت: من من خوابم نمیبرد بعد رفتم تو حیاط یکی امد طرفم منم...منم مثل تویی که گلوم رو فشار دادی....چ...چاقو زدم بهش اون مرده
کوک: ک..کی بود؟
ا.ت: یکی از خدمتکارات
کوک: هوفففففف تو چه غلطی کردی(یکم بلند)
کوک دستشو برد بالا تا جوری بکوبه تو دهن ا.ت که یهو یادش امد باید برا رسیدن به هدفش به ا.ت نزدیک شه...توی تاریکی خون جلو چشماش رو گرفته بود اما همون دست رو اورد پایین و ا.ت رو بغل گرفت و اروم زد پشتش
کوک: .....هوف اشکال نداره اشکال نداره اگه میترسی امشب کنار من بخواب
ا.ت: م...میتونم؟
کوک: اره من میگم بیان جنازه رو ببرن
کوک منتظر جواب نموند و زنگ زد به حراست و خواست جنازه رو ببرن و دفن کنن و خون و چیزای دیگه رو هم پاک کنن و فردا اعلام کنن که یه خدمتکار جایگزین بشه چون اون استفا داده
ولی این کارا چی بودن؟ا.ت و کوک برا هم نقش بازی میکردن نقش یه دختر مظلوم و پسری محافظ کار
ا.ت و کوک به اکراع همو بغل کردن و خوابیدن که...
خبببب ۴۰ تا ❤ رو یادتون نره
عاشقتونم شرمنده داشتم چند تا کار میکردم اگه زود لایک برسه بد قولی رو کنار میزارم و درجا اپ میکنم چون نوشتمش
#عروسک_خانوم_من
#سناریو
#بی_تی_اس
#کوک
۱۱.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.