🌸 توصیف لحظه جان دادن 🌸
🌸 توصیف لحظه جان دادن 🌸
یک تعبیر امیرالمومنین (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصیف هنگام سکرات است . این مطلب را اززبان کسی می شنویم که به جزئیات این راه آگاه بوده است . حضرت می فرمایند : آن هنگام قابل توصیف نیست . از یک طرف سکرات موت و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که فرد از دست داده است تمام وجود او را می گیرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست می گردد و رنگ آنها تغییر می کند . با لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ در پیکر، زبان از کار می افتد ( یعنی اولین عضوی است که از کار می افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب می گردد . ولی همچنان اعضاء خانواده ی خود را با چشم نگاه می کند و با گوش های خود می شنود ، عقل او نیز سالم است . فکر می کند که عمر خود را به چه چیزهایی گذرانده و در چه راهی روزگار خود را تباه کرده است . به یاد اموالی می افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته است . این نشان می دهد که حضرت کسانی را توصیف می کند که اهل دنیا هستند . و حالا باید برود و جوابگوی این اموال باشد . لذت و استفاده ی آن برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی آن برای او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چیره می گردد تا آنجا که گوش او نیزمانند زبان از کار می افتد . و فقط به خانواده ی خود نگاه می کند و حرکت زبان آنها را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شوند . پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدن خارج می شود. مرداری خواهد شد در بین خانواده ی خود به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند . در این حال دیگر نه گریه کننده ای او را یاری می کند و نه کسی به او جواب می دهد . سپس او را برداشته و بسوی آخرین منزلگاه یعنی قبر می برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود می سپارند و از دیدار او برای همیشه چشم می پوشند . این آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امیر(ع) توصیف کرده و لحظه ی سختی است.
💯 @karballa_ir 🔙
یک تعبیر امیرالمومنین (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصیف هنگام سکرات است . این مطلب را اززبان کسی می شنویم که به جزئیات این راه آگاه بوده است . حضرت می فرمایند : آن هنگام قابل توصیف نیست . از یک طرف سکرات موت و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که فرد از دست داده است تمام وجود او را می گیرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست می گردد و رنگ آنها تغییر می کند . با لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ در پیکر، زبان از کار می افتد ( یعنی اولین عضوی است که از کار می افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب می گردد . ولی همچنان اعضاء خانواده ی خود را با چشم نگاه می کند و با گوش های خود می شنود ، عقل او نیز سالم است . فکر می کند که عمر خود را به چه چیزهایی گذرانده و در چه راهی روزگار خود را تباه کرده است . به یاد اموالی می افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته است . این نشان می دهد که حضرت کسانی را توصیف می کند که اهل دنیا هستند . و حالا باید برود و جوابگوی این اموال باشد . لذت و استفاده ی آن برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی آن برای او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چیره می گردد تا آنجا که گوش او نیزمانند زبان از کار می افتد . و فقط به خانواده ی خود نگاه می کند و حرکت زبان آنها را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شوند . پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدن خارج می شود. مرداری خواهد شد در بین خانواده ی خود به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند . در این حال دیگر نه گریه کننده ای او را یاری می کند و نه کسی به او جواب می دهد . سپس او را برداشته و بسوی آخرین منزلگاه یعنی قبر می برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود می سپارند و از دیدار او برای همیشه چشم می پوشند . این آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امیر(ع) توصیف کرده و لحظه ی سختی است.
💯 @karballa_ir 🔙
۲.۷k
۱۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.