میجویمت به نام و نشانی که نیستی

می‌جویمت به نام و نشانی که نیستی
دیرآشنای من ، تو همانی، که نیستی
می‌جویمت به باغ خیال و گمان و وهم
در کوچه‌های دل، به گمانی که نیستی

شبگرد کوچه‌های خیالم، به جستجو
آیم به آن محل و نشانی، که نیستی
احوال من نپرس، که اقرار می‌کنم
حالم بد است، مثل زمانی که نیستی
‌‌‌‌‌‌‌‌#قیصر_امین‌پور
دیدگاه ها (۰)

هنوز از شب دمی باقی استمی خواند در او شبگیرو شب تاباز نهان ج...

شب فراق .. .شب فراق که داند که تا سحر چند استمگر کسی که به ...

چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدیدفترِ پر غزل خاطره هایم تو...

برایم بنویس زیرا همه‌ی گل‌های سرخی که به من هدیه کردیدر گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط