هنوز از شب دمی باقی است

هنوز از شب دمی باقی است
می خواند در او شبگیر
و شب تاب
از نهان جایش
به ساحل می زند سوسو
به مانند چراغ من
که سوسو می زند
در پنجره ی من
به مانند دل من که هنوز
از حوصله و ز صبر من
باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من
که می خواند
و مانند چراغ من
که سوسو می زند
در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش
امیدانگیز با من
در این تاریک منزل
می زند سوسو
.......💖

#نیما_یوشیج
دیدگاه ها (۰)

شب فراق .. .شب فراق که داند که تا سحر چند استمگر کسی که به ...

آرزو میکنم برایتدر پس تمام نرسیدن‌ها و نداشتن‌هااز یاد نبری ...

می‌جویمت به نام و نشانی که نیستی دیرآشنای من ، تو همانی، که ...

چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدیدفترِ پر غزل خاطره هایم تو...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

قهوه‌ای جاویدان ☕ قسمت ۸ صفحه‌ ی پنجم را تمام کرد . نمی دانس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط