یه حس مبهم!!!
یه حس مبهم!!!
هربار پنهان میشوم
همبازیام بزرگ میشود
و یادش میرود قرار بود کسی را پیدا کند
آنوقت
پای درد را وسط میکشم؛
دردهای من آنقدر بزرگند
که پشت هیچپردهای پنهان نمیشوند،
و چشمهایم را
میگذارم و گریه میکنم
اینروزها
با هر دوست تازه، تنهاییام را دوباره پیدا میکنم
و هر دستی به شانهام میخورَد، شمارهایست
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد
اینروزها بهجای نفس درد میکشم
اینروزها بهجای نفس درد میکشم.
#لیلا_کردبچه
هربار پنهان میشوم
همبازیام بزرگ میشود
و یادش میرود قرار بود کسی را پیدا کند
آنوقت
پای درد را وسط میکشم؛
دردهای من آنقدر بزرگند
که پشت هیچپردهای پنهان نمیشوند،
و چشمهایم را
میگذارم و گریه میکنم
اینروزها
با هر دوست تازه، تنهاییام را دوباره پیدا میکنم
و هر دستی به شانهام میخورَد، شمارهایست
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد
اینروزها بهجای نفس درد میکشم
اینروزها بهجای نفس درد میکشم.
#لیلا_کردبچه
۲۹۹
۱۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.