تکپارتی جین

تکپارتی جین


من اینو باور نمیکنم

- باید باور کنی... من دارم به دختر عموم ازدواج‌ میکنم.. از زندگی من برو بیرون

- ولی خاطراتمون...

-همشون رو زیر خاک بریز.. حتی یک بار دیگه نزدیکم نمیای...

- تو شوخیت گرفته؟

- کامل جدیم.. من دارم ازدواج میکنم.. مزاحمم نشو..


با اشک داخل خیابون ها می‌دوید و گریه میکرد

هق....

عشق‌زندگیم بهم خیانت کرد و با یه دختر ازدواج کرد...

پسری که جونم‌رو براش میدادم
پسری که حاضر بودم جاش بمیرم
پسری که هر وقت‌میدیدمش قلبم به تپش‌میفتاد

اشک از چشمام ریخت

مگه من چه گناهی کردم که باید اینطوری بشه..

من که هیچ کاری نکردم..
اشک از چشمای دختر دوباره سرازیر شد

گوشیش رو برداشت تا به بهترین دوستش زنگ‌بزنه...

بوق.. بوق...

چندتا بوق خورد. ولی همچنان کسی جواب نداد...

- جواب بده لعنتی..

هیچ کس جواب نداد

هف..

چند بار ده زنگ‌ زد، بار آخر بالاخره مادر دوستش جواب داد..

-بله؟!

- خانم مین

- ات عزیزم تویی

با صدای گرفته و بی حال‌زمزمه میکرد

- بله خودمم.. آلیا هست؟

- عزیزم.. متاسفم که اینو میگم الی آلیا خودکشی کرد

ات تا این حرف رو شنید اشک هاشو بیشتر ریخت

- وای .. هق.. لعنتی.. چرا.. آخه چرا..

گوشی رو قطع کرد و شروع کرد به گریه کردن...

بعد از چند دقیقه بالای برج بلندی رفت
.- اون از عشق عوضی که اونطوری ولم کرد.. اینم از این دوستم‌که خودکشی کرد.. آلیا دارم میام‌پیشت..

لبخندی از درد زد و خودشو به پایین پرت کرد
دیدگاه ها (۶)

چندشاتی جونگکوک.part 1لبخند پررنگی زد...-مرسی عشقم.. خیلی خو...

چندشاتی جونگکوک.part 2صبح ساعت ۶ بیدار شدم..وارد حموم شدم و ...

چندشاتی جیمینPart 2 با گریه و هق هق از خونه بیرون رفتهق هق ...

چندشاتی جیمینPart 1-شوخیت گرفته؟!میخوای به این راحتی رابطمون...

دوست پسر دمدمی مزاج

رمان وقتی دوست برادرته و.... پارت سیزدهم: در دفتر چه جیمین چ...

p¹¹سه روز گذشته بود و یونگی با چمدون جلوی در بود.. ولی ات از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط