داشتم میرفتم تو اشپزخونه تا همراه بونگی و خانم لی غذا بخو
داشتم میرفتم تو اشپزخونه تا همراه بونگی و خانم لی غذا بخورم
جین:کجا؟
ا.ت:دارم میرم اونج...
جین:باید اینجا غذا بخوری
ا.ت:چه فرقی میکنه؟
جین:خب چه فرقی میکنه
ا.ت:خب من اونجا راحتم
جین:نمیخوام یه حرفو دوبار بزنم
پوفی کشیدمو کلافه روی صندلی روبه رویه جین نشستم
غذامو شروع کردم
ا.ت:میتونم یه در خواستی داشته باشم؟
جین:بگو
ا.ت:میخواستم دوستمو ببینم میتونم برم بیرون؟
جین:نه
ا.ت:چرا؟
جین:ادمای شوگا دنبالمن اگه تو رو پیدا کنن شکنجت میکنن و ازت حرف میکشن
ا.ت: خب شکنجه بشم من میتونم تحمل کنم دیگه بهش عادت دارم
جین: برای تو مهم نیست اما من بهت نیاز دارم
ا.ت:جدا؟چرا یهویی به من نیاز پیدا کردی تو که داشتی منو تا دم گور میبوردی
جین:خواستم بهت شانس بدم
ا.ت:اها
ا.ت:خیله خب پس یه جور نقشه دارم تا برم بیرون
جین:نه
ا.ت:خب بشنو چی میگم
ا.ت:میتونی منو مثله یه گروگان ببری بیرون
جین:چی؟
ا.ت:گروگان
ا.ت:نقش بازی کردن بلدی؟
جین:خب بعدش؟
ا.ت:همین دیگه اگه نقش بازی کنی فکر میکنن من گروگانمو ولم میکنی
جین:ولی من گروگانامو ول نمیکنم میکشم
ا.ت: بیخیال فقط امتحان کن کسی شک نمیکنه
جین:بهش فکر میکنم
ا.ت:هوفف خیله خب
غذامو خوردم ظرفمو برداشتمو بردم تو اشپزخونه از خانم لی تشکر کردم باهم رو صندلی نشستیم
یه لایکمون نشه...؟
جین:کجا؟
ا.ت:دارم میرم اونج...
جین:باید اینجا غذا بخوری
ا.ت:چه فرقی میکنه؟
جین:خب چه فرقی میکنه
ا.ت:خب من اونجا راحتم
جین:نمیخوام یه حرفو دوبار بزنم
پوفی کشیدمو کلافه روی صندلی روبه رویه جین نشستم
غذامو شروع کردم
ا.ت:میتونم یه در خواستی داشته باشم؟
جین:بگو
ا.ت:میخواستم دوستمو ببینم میتونم برم بیرون؟
جین:نه
ا.ت:چرا؟
جین:ادمای شوگا دنبالمن اگه تو رو پیدا کنن شکنجت میکنن و ازت حرف میکشن
ا.ت: خب شکنجه بشم من میتونم تحمل کنم دیگه بهش عادت دارم
جین: برای تو مهم نیست اما من بهت نیاز دارم
ا.ت:جدا؟چرا یهویی به من نیاز پیدا کردی تو که داشتی منو تا دم گور میبوردی
جین:خواستم بهت شانس بدم
ا.ت:اها
ا.ت:خیله خب پس یه جور نقشه دارم تا برم بیرون
جین:نه
ا.ت:خب بشنو چی میگم
ا.ت:میتونی منو مثله یه گروگان ببری بیرون
جین:چی؟
ا.ت:گروگان
ا.ت:نقش بازی کردن بلدی؟
جین:خب بعدش؟
ا.ت:همین دیگه اگه نقش بازی کنی فکر میکنن من گروگانمو ولم میکنی
جین:ولی من گروگانامو ول نمیکنم میکشم
ا.ت: بیخیال فقط امتحان کن کسی شک نمیکنه
جین:بهش فکر میکنم
ا.ت:هوفف خیله خب
غذامو خوردم ظرفمو برداشتمو بردم تو اشپزخونه از خانم لی تشکر کردم باهم رو صندلی نشستیم
یه لایکمون نشه...؟
۵.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.