از جام بلند شدم رفتم پیش ا.ت توی اتاقش بود
از جام بلند شدم رفتم پیش ا.ت توی اتاقش بود
در زدن با صدای بیا تو وارد شدم
ا.ت:چه عجب در زدی
جین:خانم لی اتاقت اماده کرد کنار اتاقه منه
ا.ت:چی؟کنار اتاق تو؟اتاق دیگه ای نیست؟
جین:نه
ا.ت: پ.پس اون اتاقی که پایینه چی؟
جین:کسی اجازه ورود توی اون اتاق رو نداره
ا.ت:عااااه واقعا شانس به این میگن ایش
از اتاق اومدم بیرون دختره دیوونه همه دخترا برام میمیرن اونوقت این تو خونه ی کنار اتاق من میخواد زندگی کنه بعد ازم بدش میاد
ویو ا.ت
داشتم میرفتم طرف اتاقو زیر لب غرغر میکردم
ا.ت:ایش خونه به این بزرگی دوتا اتاق داره مگه میشه از حرص داره اینکارو میکنه ایش
در اتاقو باز کردم دهنم وا موند الان عقم میگیره چرا همه چیز صورتیه؟
جین:چطوره؟
برگشتم طرفش
ا.ت: به نظرت من هنوز بچه ام یا نه سلیقته؟
ا.ت:این اتاق چرا انقدر وسایلش صورتیه
ا.ت:ف.فلامینگو برای چیه ؟
کوک:نمیدونم مگه دخترا صورتی دوست ندارن؟
ا.ت:میخوام بالا بیارم بعد تو میگی دخترا صورتی دوست دارن
ا.ت:اه امروز چرا انقد نفرت انگیزه
جین:خیله خب میگم عوضش کنن
ا.ت:نمیحواد انقد پول خرج کردی دیگه لازم نیست فقط میشه این فلامینگو هارو ببری*لبخند ساختگی
کوک: باشه به مکس میگم
ا.ت:ممنون
برای اولین بار تعظیم کردم
جین:مگه نگفتی لیاقتشو ندارم
ا.ت:گفتم یه احترامی بزارم. باشه اگه نمیخوای دیگه نمیکنم
جین: ولش.بگیر اینم گوشیه جدیدت با کارت اعتباریت سیمکارتتم داخل گوشیته
ا.ت:عاه ممنون
جین:حواست باشه گوشیت تحت کنرله
ا.ت:اوهوم
جین:خیله خب من رفتم
ا.ت:عام چیزه
جین:هوم؟
ا.ت:لب.لباس چی؟م.من لباس ندارم
جین:عان نگران نباش به خانم لی گفتم ترتیبش رو بده
ا.ت:باشه ممنون
جیم رفت بیرون اتاقش چندان بد نبود پلی خب من از رنگ صورتی خوشم نمیومد
بیخیال شدم
خودمو پرت کردم رو تخت گوشیو روشن کردم شماره خودشو ثبت بود
اسمشو عوض کردمو گذاشتم بزغاله
صدای در اومد بلند شدمو در اتاقمو باز کردم
یه رگال بزرگ از لباس پشت در بود که خانم لی اومد جلوش نفس نفس میزد
خانم لی:عاه ا.ت خسته شدم
ا.ت:ب.بیاین داخل
اومد داخل
ا.ت: لطفا بشینین
رگال اوردم داخل پر لباس بود
لباسارو انالیز کردم
ا.ت:اینا دیگه چیه
خانم لی:رئیس سفارش داده
همه لباسا لختی بود
در زدن با صدای بیا تو وارد شدم
ا.ت:چه عجب در زدی
جین:خانم لی اتاقت اماده کرد کنار اتاقه منه
ا.ت:چی؟کنار اتاق تو؟اتاق دیگه ای نیست؟
جین:نه
ا.ت: پ.پس اون اتاقی که پایینه چی؟
جین:کسی اجازه ورود توی اون اتاق رو نداره
ا.ت:عااااه واقعا شانس به این میگن ایش
از اتاق اومدم بیرون دختره دیوونه همه دخترا برام میمیرن اونوقت این تو خونه ی کنار اتاق من میخواد زندگی کنه بعد ازم بدش میاد
ویو ا.ت
داشتم میرفتم طرف اتاقو زیر لب غرغر میکردم
ا.ت:ایش خونه به این بزرگی دوتا اتاق داره مگه میشه از حرص داره اینکارو میکنه ایش
در اتاقو باز کردم دهنم وا موند الان عقم میگیره چرا همه چیز صورتیه؟
جین:چطوره؟
برگشتم طرفش
ا.ت: به نظرت من هنوز بچه ام یا نه سلیقته؟
ا.ت:این اتاق چرا انقدر وسایلش صورتیه
ا.ت:ف.فلامینگو برای چیه ؟
کوک:نمیدونم مگه دخترا صورتی دوست ندارن؟
ا.ت:میخوام بالا بیارم بعد تو میگی دخترا صورتی دوست دارن
ا.ت:اه امروز چرا انقد نفرت انگیزه
جین:خیله خب میگم عوضش کنن
ا.ت:نمیحواد انقد پول خرج کردی دیگه لازم نیست فقط میشه این فلامینگو هارو ببری*لبخند ساختگی
کوک: باشه به مکس میگم
ا.ت:ممنون
برای اولین بار تعظیم کردم
جین:مگه نگفتی لیاقتشو ندارم
ا.ت:گفتم یه احترامی بزارم. باشه اگه نمیخوای دیگه نمیکنم
جین: ولش.بگیر اینم گوشیه جدیدت با کارت اعتباریت سیمکارتتم داخل گوشیته
ا.ت:عاه ممنون
جین:حواست باشه گوشیت تحت کنرله
ا.ت:اوهوم
جین:خیله خب من رفتم
ا.ت:عام چیزه
جین:هوم؟
ا.ت:لب.لباس چی؟م.من لباس ندارم
جین:عان نگران نباش به خانم لی گفتم ترتیبش رو بده
ا.ت:باشه ممنون
جیم رفت بیرون اتاقش چندان بد نبود پلی خب من از رنگ صورتی خوشم نمیومد
بیخیال شدم
خودمو پرت کردم رو تخت گوشیو روشن کردم شماره خودشو ثبت بود
اسمشو عوض کردمو گذاشتم بزغاله
صدای در اومد بلند شدمو در اتاقمو باز کردم
یه رگال بزرگ از لباس پشت در بود که خانم لی اومد جلوش نفس نفس میزد
خانم لی:عاه ا.ت خسته شدم
ا.ت:ب.بیاین داخل
اومد داخل
ا.ت: لطفا بشینین
رگال اوردم داخل پر لباس بود
لباسارو انالیز کردم
ا.ت:اینا دیگه چیه
خانم لی:رئیس سفارش داده
همه لباسا لختی بود
۶.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.