"نفرین عشق"

"نفرین عشق"
season:²
part:⁴³
با شنیدن صدای آشنایی برگشتم
-یونا
یونا:باهینی!
باهینی:سلام.. اوه!سلام آقای پارک
یونا:آقای پارک؟!
باهینی:بله همسایمون هستن
دستش رو از لای دستام کشید بیرون و رفت و با حرص و کنایه گفت
پارک:ممنون بابت اینکه ولم کردین
یونا:وایسا باهات کار دارم
باهینی:چی گفتی بهش
یونا:هیچی
باهینی:یه کاری داشتی که دستشو گرفتی
یونا:خب...راستش تو خواب دیدمش..بهم می‌گفت زندگیتو بهم ریختم و از این حرفا
خنده ای کرد
باهینی:آقای پارک،اقای خیلی مهربون و آروم و درستی هستن عمرا همچین کاری کنن
یونا: مطمئنی؟
باهینی:آره
صدایی از پشت سرم شنیدم
لیام:هی یونا!
برگشتم
یونا:کارت تموم شد؟
لیام:آره
باهینی:سلام
لیام برای احترام خم شد
لیام:سلام...اسم شما..؟
تعجب کرد
باهینی:باهینی،اسمم باهینیه
لیام:خوشبختم و اسم منم لیام هست
باهینی:خوشبختم
یونا:خب...باهینی تونستی چیزی به دست بیاری؟
باهینی: اوه...البته!یعنی...تا حدودی تونستم
یونا:یعنی چی
باهینی:خب وایسا به چند نفر زنگ بزنم بیان
یونا:باشه
بعد از یک ربع اومدن
-سلام
باهینی:سلام...خوبی؟
-ممنون
یونا:اسمتون چیه
-سومین
یونا:خوشبختم
سومین:همچنین
ادامه دارد...
حمایتا کم شده ها
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #شوگا #نامجون #جیهوپ #جیمین #جین #اسمات #وانشات