پشیمانی
"پشیمانی"
P3
یه صدای اشنا
خیلی هم اشنا
اما ا.ت نفهمید که اون فرد کیه
جرات اینم که ازش بپرسه "شما" رو هم نداشت
اون فرد بهش گفت که اداره ی پست قراره براش یه بسته رو بیاره
ا.ت ترسید و بدون حتی کلمه ای قطع کرد
ا.ت هی تو ذهنش درباره ی حرفای نامی و بسته خیالبافی میکرد
که
زینگگگ
صدای ایفون خونه بود
ا.ت رفت پایین و درو باز کرد و بسته رو گرفت و سریع اومد بالا
زود بسته رو باز کرد
توش یه نامه بود
"متن نامه"
میدونم کی ای و کجایی
اونی که باعث شد از شغلت اخراج بشی منم
شاید بگی خب تو کی ای؟
بهتره ندونی جوجه
"پایان نامه"
و کنار اون نامه یه عکس بود
عکس بوسه ی ا.ت و جونگ کوک
ا.ت وقتی رو تلف نکرد چون ممکن بود دیر بشه
سریع سوار ماشین قدیمی ای که تو پارکینگ بود شد و به سمت کمپانی حرکت کرد
اونجا با کوک مواجه شد
سریع رفت سمتش
جونگ کوک،جونگ کوک وایسا باهات یه کار مهم دارم(داد)
جونگ کوک وایساد و پشتش رو نگاه کرد
ا.ت بود مثل جیزی که انتظارشو داشت
بهش گفت:زود حرفتو بزن باید برم
ا.ت اون عکس رو نشون داد
جونگ کوک تا عکس رو دید عصبی شد و دست ا.ت رو گرفت و برد سمت پی دی نیم و نامجون
بقیه ی اعضا هم اونجا بودن و داشتن ا.ت و جونگ کوک رو نگاه میکردن
ا.ت رو به نامی و پی دی نیم کرد و گفت:به شما این عکس رو داده بودن اره؟
پی دی نیم و نامجون تعجب کردن
و کوک سریع گفت:واقعا فک کردین من همچین ادمی ام؟
پی دی نیم فرم استخدام دوباره ی ا.ت رو اورد
و ا.ت هم اون رو امضا کرد
و بعد دوباره به گروه برگشت
پایان♡
P3
یه صدای اشنا
خیلی هم اشنا
اما ا.ت نفهمید که اون فرد کیه
جرات اینم که ازش بپرسه "شما" رو هم نداشت
اون فرد بهش گفت که اداره ی پست قراره براش یه بسته رو بیاره
ا.ت ترسید و بدون حتی کلمه ای قطع کرد
ا.ت هی تو ذهنش درباره ی حرفای نامی و بسته خیالبافی میکرد
که
زینگگگ
صدای ایفون خونه بود
ا.ت رفت پایین و درو باز کرد و بسته رو گرفت و سریع اومد بالا
زود بسته رو باز کرد
توش یه نامه بود
"متن نامه"
میدونم کی ای و کجایی
اونی که باعث شد از شغلت اخراج بشی منم
شاید بگی خب تو کی ای؟
بهتره ندونی جوجه
"پایان نامه"
و کنار اون نامه یه عکس بود
عکس بوسه ی ا.ت و جونگ کوک
ا.ت وقتی رو تلف نکرد چون ممکن بود دیر بشه
سریع سوار ماشین قدیمی ای که تو پارکینگ بود شد و به سمت کمپانی حرکت کرد
اونجا با کوک مواجه شد
سریع رفت سمتش
جونگ کوک،جونگ کوک وایسا باهات یه کار مهم دارم(داد)
جونگ کوک وایساد و پشتش رو نگاه کرد
ا.ت بود مثل جیزی که انتظارشو داشت
بهش گفت:زود حرفتو بزن باید برم
ا.ت اون عکس رو نشون داد
جونگ کوک تا عکس رو دید عصبی شد و دست ا.ت رو گرفت و برد سمت پی دی نیم و نامجون
بقیه ی اعضا هم اونجا بودن و داشتن ا.ت و جونگ کوک رو نگاه میکردن
ا.ت رو به نامی و پی دی نیم کرد و گفت:به شما این عکس رو داده بودن اره؟
پی دی نیم و نامجون تعجب کردن
و کوک سریع گفت:واقعا فک کردین من همچین ادمی ام؟
پی دی نیم فرم استخدام دوباره ی ا.ت رو اورد
و ا.ت هم اون رو امضا کرد
و بعد دوباره به گروه برگشت
پایان♡
- ۳.۵k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط