★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Prt:¹
؟؟: در باز شد که سکوت همه جارو فراخواند برای من که مهم نبود دیگه هیچ چیز برام مهم نبود که یهو صدام زد
نگهبان: جئون جونگ کوک، ملا*قاتی داری
کوک: ﴿ تو دلش: تعجبی نداشت چون دستیارم همیشه میومد دیدنم﴾ اومدم″سرد″
اومدم تو اون اتا-ق مس-خره که بهش میگن اتا*ق ملا*قات ولی با چیزی که دیدم شوکه شدم ولی به روی خودم نیاوردم
____________________________
﴿ا.ت ویو﴾
توی شرکت حقوقی بودم که در اتاقمو زدن، مثل همیشه جیمین بود
جیمین: اوووووو خواهر عزیز دلمممم
ا.ت: وقتی عزیزم و فلان میگی میدونم یه چیزی میخوای،چی میخوای؟؟؟
جیمین: آفرین خیلی باهوشی! میخوام یه پرونده رو قبول کنییی( حالت مظلومانه)
ا.ت: نه
جیمین: لطفاااا
ا.ت: حال ندارم ، همین دیروز سر یه پرونده نزدیک بود بمیرم اههه
جیمین: این طرفی که میگمو خودم میشناسم دردسر نیست
ا.ت: حالا کی هست؟؟
جیمین: جئون جونگ..
ا.ت: عمرااااا
جیمین: چراااااا؟؟؟!!!!!!
ا.ت: نمیخوام تو دردسر بیفتم
جیمین: اون دوست صمیمیه، ا.ت حالا بزار بریم خودش توضیح میده اگه نخواستی پرونده رو قبول نکن،،، باشه؟؟؟ باششش؟؟؟؟
ا.ت: هوففففف باش
جیمین: ایولللل
___________________________
﴿کوک ویو﴾
جیمین بود دوست قدیمیم راستش خوشحال شدم ولی به روی خودم نیاوردم اومد سمتم و بغ*لم کرد
جیمین: داداش خوبی؟؟
کوک: ممنون، چرا اومدی؟؟
جیمین: آها بزار معرفی کنم، پارک ا.ت خواهرم یکی از وکیلای معرفه^^
کوک: اهاا اسنشو شنیده بودم همون وکیل بی قانون که یه اعدامی از بند مارو ازاد کرد(نیشخند تیکه دار)
ا.ت: سلام من ا.ت هستم، درسته چون حق*ش بود بی گناه بود( حرصی)
جیمین: خب..
Prt:¹
؟؟: در باز شد که سکوت همه جارو فراخواند برای من که مهم نبود دیگه هیچ چیز برام مهم نبود که یهو صدام زد
نگهبان: جئون جونگ کوک، ملا*قاتی داری
کوک: ﴿ تو دلش: تعجبی نداشت چون دستیارم همیشه میومد دیدنم﴾ اومدم″سرد″
اومدم تو اون اتا-ق مس-خره که بهش میگن اتا*ق ملا*قات ولی با چیزی که دیدم شوکه شدم ولی به روی خودم نیاوردم
____________________________
﴿ا.ت ویو﴾
توی شرکت حقوقی بودم که در اتاقمو زدن، مثل همیشه جیمین بود
جیمین: اوووووو خواهر عزیز دلمممم
ا.ت: وقتی عزیزم و فلان میگی میدونم یه چیزی میخوای،چی میخوای؟؟؟
جیمین: آفرین خیلی باهوشی! میخوام یه پرونده رو قبول کنییی( حالت مظلومانه)
ا.ت: نه
جیمین: لطفاااا
ا.ت: حال ندارم ، همین دیروز سر یه پرونده نزدیک بود بمیرم اههه
جیمین: این طرفی که میگمو خودم میشناسم دردسر نیست
ا.ت: حالا کی هست؟؟
جیمین: جئون جونگ..
ا.ت: عمرااااا
جیمین: چراااااا؟؟؟!!!!!!
ا.ت: نمیخوام تو دردسر بیفتم
جیمین: اون دوست صمیمیه، ا.ت حالا بزار بریم خودش توضیح میده اگه نخواستی پرونده رو قبول نکن،،، باشه؟؟؟ باششش؟؟؟؟
ا.ت: هوففففف باش
جیمین: ایولللل
___________________________
﴿کوک ویو﴾
جیمین بود دوست قدیمیم راستش خوشحال شدم ولی به روی خودم نیاوردم اومد سمتم و بغ*لم کرد
جیمین: داداش خوبی؟؟
کوک: ممنون، چرا اومدی؟؟
جیمین: آها بزار معرفی کنم، پارک ا.ت خواهرم یکی از وکیلای معرفه^^
کوک: اهاا اسنشو شنیده بودم همون وکیل بی قانون که یه اعدامی از بند مارو ازاد کرد(نیشخند تیکه دار)
ا.ت: سلام من ا.ت هستم، درسته چون حق*ش بود بی گناه بود( حرصی)
جیمین: خب..
۶.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.