★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:²
جیمین: خب ول کنید این حرف هارو، جونگکوک میشه جریان رو تعریف کنی؟
جونگ کوک: من که گفتم کار من بوده
ا.ت: من که میدونم کار تو نبوده ولی خب احتمالا دیو**ونه ایی که دوست داری بمونی زند**ان🤷🏻( حالت تی.که انداختن)
جونگ کوک: وایی بگم نکردم میگن میدونیم اینکارو کردی بگم اینکارو کردم هم میگن نکردی اصن من پدرمو کشتم اونو بخاطر ارث میراث
ا.ت: اگه بخاطر ارث بود که خودتو به هر دری میزدی که بیای از زن..دان بیای بیرون اقااا
کوک: ....
جیمین: حالا چرا نمیخوای از.اد شی؟
کوک: حال.م از بیرون بهم می.خوره همین زن..دان خوبه
ا.ت: هی، با اینکه ازت خوشم نمیاد ( دلتم بخواد😂) ولی پروندتو قبول میکنم و از زن..دان درت میارم
کوک: اونوقت اگه من قبول نکنم؟؟
ا.ت: هیچی میپو.سی اینجا
کوک: باید فکر کنم بهتون خبر میدم
نگهبان: وقت تمام شد
ا.ت: اوهوم ، این کارت منه هم شماره دفترمه هم شماره خودم میتونی از زن..دان زنگبزنی اگه دفترم جواب ندادم بدون دفتر نیستم پس به تلفن خودم بزنگ خدافظ
کوک: اوهوم
جیمین: خدافظ
Part:²
جیمین: خب ول کنید این حرف هارو، جونگکوک میشه جریان رو تعریف کنی؟
جونگ کوک: من که گفتم کار من بوده
ا.ت: من که میدونم کار تو نبوده ولی خب احتمالا دیو**ونه ایی که دوست داری بمونی زند**ان🤷🏻( حالت تی.که انداختن)
جونگ کوک: وایی بگم نکردم میگن میدونیم اینکارو کردی بگم اینکارو کردم هم میگن نکردی اصن من پدرمو کشتم اونو بخاطر ارث میراث
ا.ت: اگه بخاطر ارث بود که خودتو به هر دری میزدی که بیای از زن..دان بیای بیرون اقااا
کوک: ....
جیمین: حالا چرا نمیخوای از.اد شی؟
کوک: حال.م از بیرون بهم می.خوره همین زن..دان خوبه
ا.ت: هی، با اینکه ازت خوشم نمیاد ( دلتم بخواد😂) ولی پروندتو قبول میکنم و از زن..دان درت میارم
کوک: اونوقت اگه من قبول نکنم؟؟
ا.ت: هیچی میپو.سی اینجا
کوک: باید فکر کنم بهتون خبر میدم
نگهبان: وقت تمام شد
ا.ت: اوهوم ، این کارت منه هم شماره دفترمه هم شماره خودم میتونی از زن..دان زنگبزنی اگه دفترم جواب ندادم بدون دفتر نیستم پس به تلفن خودم بزنگ خدافظ
کوک: اوهوم
جیمین: خدافظ
۷.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.